تحادثلغتنامه دهخداتحادث . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با یکدیگر حدیث گفتن . (آنندراج ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). با یکدیگر حدیث کردن . (زوزنی ).
تعاضدلغتنامه دهخداتعاضد. [ ت َ ض ُ ](ع مص ) یاری نمودن همدیگر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعاون و تناصر. (اقرب الموارد).
تحدثلغتنامه دهخداتحدث . [ ت َ ح َدْ دُ ] (ع مص ) سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). سخن گفتن و خبر دادن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تحدیثلغتنامه دهخداتحدیث . [ ت َ ] (ع مص ) حدیث کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدیث کسی چیزی را یا به چیزی ؛ خبر دادن او را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تحدیث فلان از فلان ؛ روایت کردن از او. (اقرب الموار
متحادثلغتنامه دهخدامتحادث . [ م ُ ت َ دِ] (ع ص ) با هم سخن گوینده . (از آنندراج ). با یکدیگرسخن گوینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحادث شود.
محادثةلغتنامه دهخدامحادثة. [ م ُ دَ ث َ ] (ع مص ) با هم سخن گفتن . (منتهی الارب ). با یکدیگر حدیث کردن . تحادث . (یادداشت مؤلف ). گفتگو و مکالمه . (ناظم الاطباء). با کس حدیث کردن . (تاج المصادر بیهقی ).حکایت و قصه و نقل و داستان آوردن . (ناظم الاطباء). || صیقل کردن شمشیر را. (منتهی الارب ). و
طریحلغتنامه دهخداطریح . [ طُ رَ ] (اِخ ) الثقفی ابن اسماعیل بن عُبیدبن اسیدبن علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی . مادر وی خزاعیة دختر عبداﷲبن سباع ابوالصلت ،شاعر مشهور عرب بوده است . در دولت بنی امیه نشو و نما یافت ، همه ٔ قریحه ٔ خویش را در مدح ولیدبن یزید بکار برد. وی مخضرم شناخته میشود، زیرا دول
متحادثلغتنامه دهخدامتحادث . [ م ُ ت َ دِ] (ع ص ) با هم سخن گوینده . (از آنندراج ). با یکدیگرسخن گوینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحادث شود.