تحبیب

tahbib

معنی

۱. دوستی.
۲. کسی را نزد دیگری محبوب و دوست‌داشتنی نمودن.

مترادف

۱. دوستداری، دوستی، مهرورزی
۲. دوست کردن

جست‌وجوی دقیق

تحبیب

لغت‌نامه دهخدا

تحبیب . [ ت َ ] (ع مص )دوست گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دوست و حبیب گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دوست شدگی . دوستی آوردن میان دو نفر و زیادتر و دفع دشمنی و مخاصمت نمودن از میان آنها. (

تحبیب

فرهنگ فارسی عمید

۱. دوستی.۲. کسی را نزد دیگری محبوب و دوست‌داشتنی نمودن.

تحبیب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ingratiation

تحبیب

فرهنگ فارسی معین

(تَ) [ ع . ] (مص م .) دوستی کردن ، دوست گردانیدن .

تحبیب

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. دوستداری، دوستی، مهرورزی ۲. دوست کردن

جست‌وجوی هم‌آوا

تحبب

لغت‌نامه دهخدا

تحبب . [ ت َ ح َب ْ ب ُ ] (ع مص ) دوستی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || سیراب شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سیرابی . (منتهی الارب ).سیراب شدن شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تحبب ال

تهبب

لغت‌نامه دهخدا

تهبب . [ ت َ هََ ب ْ ب ُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن جامه . (تاج المصادر بیهقی ). کهنه شدن جامه و دریدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

تعبب

لغت‌نامه دهخدا

تعبب . [ ت َ ع َب ْ ب ُ ] (ع مص ) ستهیدن در خوردن نبیذ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الحاح در نوشیدن شراب . (از اقرب الموارد): ترکته یتعبب النبیذ؛ ای یتجرعه ُ بکثرة. (اقرب الموارد).