تحتانی

tahtāni

معنی

زیری؛ زیرین.

مترادف

پایین، زیرین، سفلی، فرودین ≠ زبرین، فوقانی

برابر پارسی

زیرین

جست‌وجوی دقیق

تحتانی

لغت‌نامه دهخدا

تحتانی . [ ت َ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به تحت یا آنچه در تحت باشد. (از المنجد). منسوب به تحت .زیرین و زیری . (ناظم الاطباء). چیزی که نسبت به چیزی دیگر در زیر واقع شده و عموماً در عمارت استعمال کنند. (فرهنگ نظام ). فرودین . مقابل زبرین و فوقانی . - طبقه ٔ

تحتانی

فرهنگ فارسی عمید

زیری؛ زیرین.

تحتانی

دیکشنری فارسی به عربی

تحت , قاع

تحتانی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bottom, underneath

تحتانی

فرهنگ فارسی معین

(تَ) (ص نسب .) فرودین ، زیری .

جست‌وجوی هم‌آوا

احلیل تحتانی

لغت‌نامه دهخدا

احلیل تحتانی . [ اِ لی ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان زیر نره برای خروج بول باشد.

قطب تحتانی

لغت‌نامه دهخدا

قطب تحتانی . [ ق ُ ب ِ ت َ ] (اِخ ) قطب الدین رازی .در مقابل قطب فوقانی . رجوع به قطب الدین رازی شود.

پایۀ تحتانی

endpin

واژه‌های مصوب فرهنگستان

میلۀ قابل‌تنظیمی که بر بخش تحتانی ویلن‌سل یا کنترباس نصب می‌شود متـ . پایه 4

تخمدان تحتانی

inferior ovary

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تخمدان‍ی که به زیر نهنج گل متصل است

جریان تحتانی

دیکشنری فارسی به عربی

تيار تحتي

جست‌وجوی مشابه

تحتانیه

لغت‌نامه دهخدا

تحتانیه . [ ت َ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث تحتانی . رجوع به ماده ٔ قبل شود.

احلیل تحتانی

لغت‌نامه دهخدا

احلیل تحتانی . [ اِ لی ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان زیر نره برای خروج بول باشد.

قطب تحتانی

لغت‌نامه دهخدا

قطب تحتانی . [ ق ُ ب ِ ت َ ] (اِخ ) قطب الدین رازی .در مقابل قطب فوقانی . رجوع به قطب الدین رازی شود.

پایۀ تحتانی

endpin

واژه‌های مصوب فرهنگستان

میلۀ قابل‌تنظیمی که بر بخش تحتانی ویلن‌سل یا کنترباس نصب می‌شود متـ . پایه 4

تخمدان تحتانی

inferior ovary

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تخمدان‍ی که به زیر نهنج گل متصل است

جست‌وجوی متن

پایه 4

واژه‌های مصوب فرهنگستان

← پایۀ تحتانی

inferior ophthalmic vein

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ورید عصبی تحتانی

قاع

دیکشنری عربی به فارسی

ته , پايين , تحتاني

کل و کون

فرهنگ گنجواژه

قسمت تحتانی پشت.

پَر و پَس

فرهنگ گنجواژه

پا و اندام‌های تحتانی.

جست‌وجوی هم‌آغاز

تحتانیه

لغت‌نامه دهخدا

تحتانیه . [ ت َ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث تحتانی . رجوع به ماده ٔ قبل شود.

تحتانی ترین

دیکشنری فارسی به انگلیسی

nethermost, undermost

جست‌وجوی هم‌قافیه

احلیل تحتانی

لغت‌نامه دهخدا

احلیل تحتانی . [ اِ لی ل ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان زیر نره برای خروج بول باشد.

قطب تحتانی

لغت‌نامه دهخدا

قطب تحتانی . [ ق ُ ب ِ ت َ ] (اِخ ) قطب الدین رازی .در مقابل قطب فوقانی . رجوع به قطب الدین رازی شود.

پایۀ تحتانی

endpin

واژه‌های مصوب فرهنگستان

میلۀ قابل‌تنظیمی که بر بخش تحتانی ویلن‌سل یا کنترباس نصب می‌شود متـ . پایه 4

تخمدان تحتانی

inferior ovary

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تخمدان‍ی که به زیر نهنج گل متصل است

جریان تحتانی

دیکشنری فارسی به عربی

تيار تحتي

ترجمه مقاله