تحصینلغتنامه دهخداتحصین . [ ت َ ] (ع مص ) استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). استوار گردانیدن . (ناظم الاطباء). مستحکم کردن . (فرهنگ نظام ). || در حصن کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نهفته گردانیدن شوهر، زن
تحصینفرهنگ فارسی عمید۱. دیوار برآوردن گرداگرد شهر یا قلعه و آن را استوار کردن.۲. مکانی را استوار ساختن.
تحصینفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - استوار کردن ، محکم گردانیدن . 2 - گرداگرد شهر یا قلعه را حصار کردن .
تحسینلغتنامه دهخداتحسین . [ ت َ ] (اِخ ) پانی پتی حافظ قرآن قاضی عبدالرحمن و از اولاد قاضی ثنأاﷲ پانی پتی بود. وی در شاه جهان آبادهند به تحصیل پرداخت و مردی درستکار و پاکدامن بود و شاعری را نزد اسداﷲخان غالب دهلوی آموخت و در سال 1294 هَ . ق . به بیماری ذات ال
تحسینلغتنامه دهخداتحسین . [ ت َ ] (اِخ ) عبدالعلی کشمیری . دخترزاده ٔ میرزا داراب جویاست . وی در زمره ٔ ملازمان نواب برهان الملک سعادت خان بود و در لکهنو درگذشت . از اوست :این شیوه که نامش آشنایی است در مذهب ما سر جدایی است در پرده برنگ شمع فانوس کار تو همیشه خودنمایی است ت
تحسنلغتنامه دهخداتحسن . [ ت َ ح َس ْ س ُ ] (ع مص ) نیکو شدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). زینت دادن و آراستن و نیکو کردن . (ناظم الاطباء). زینت گرفتن : هو یتحسن و یتجمل بکذا. (اقرب الموارد). || موی ستردن : دخل الحمام فتحسن ؛ ای احتلق . (اقرب الموارد).
تحسینلغتنامه دهخداتحسین . [ ت َ ] (اِخ ) میر عطاحسین خان مرصعرقم ، خلف میر محمدباقرخان شوق . از سادات رضویه ٔ هند بود. او راست : ضوابط انگلیسی . تواریخ قاسمی . انشاء تحسین نوطرز مرصع. از اوست :ای بخت به کربلا وطن میخواهم آغشته به خاک و خون کفن میخواهم از بهر نثارتربت پاک حسین ی
تحسینلغتنامه دهخداتحسین . [ ت َ ] (اِخ ) نام وی عبدالعظیم و از شعرای لاهور و از شاگردان شاه فقیراﷲ آفرین بوده . از اوست :تحسین ، بهار آن گل خورشیدرو ببین تا وانشد نقاب رخ او سحر نشد.(از صبح گلشن ).
sanctuaryدیکشنری انگلیسی به فارسیجایگاه مقدس، محراب، حرم، پناه گاه، بستگاه، تحصین، حق بست نشینی، مخفی گاه