لغتنامه دهخدا
تخبط. [ ت َ خ َب ْ ب ُ ] (ع مص ) زدن شتر دست را بر زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شدت زدن کسی یا چیزی را. یقال : تخبط البعیر بیده الارض َ؛ اذا ضربها. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تباه و ناقص عقل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تباه کردن . ناقص کردن . دیوانه