لغتنامه دهخدا
تخرط. [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) به دُمْغَزه گرفتن روغن از روغن دان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تَخَرَّطَ الطائرُ، از باب تفعل ؛ یعنی گرفت پرنده روغن را از روغن دان به بزدم خود. (شرح قاموس ). تخرط الطائرُ تخرطاً؛ اذا اخذ الدهن من مدهنه بزمکاه ، کذا نص الص