تخفیضلغتنامه دهخداتخفیض . [ ت َ ] (ع مص ) آهسته گفتن سخن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): خَفّض القول یا فلان ؛ آهسته بگو ای فلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آسان و سبک کردن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). سبک کردن . (المنجد). فروگذاشتن و آسان کردن . (آنندراج ): خ
تخفيضدیکشنری عربی به فارسیکاهش , تنزل قيمت پول , تخفيف , نزول , کاستن , تخفيف دادن , برات را نزول کردن , تقليل , ساده سازي
تخافتلغتنامه دهخداتخافت . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) پنهانی گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پنهانی و آرام سخن گفتن . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد): فانطلقوا و هم یتخافتون . (قرآن 23/68).
لَا تُخَافِتْفرهنگ واژگان قرآن پنهان و مخفي نكن (کلمه خفت که مصدر تخافت باب تفاعل آن است ، به معناي کتمان و پنهان کردن چيزي است )
تخفيضدیکشنری عربی به فارسیکاهش , تنزل قيمت پول , تخفيف , نزول , کاستن , تخفيف دادن , برات را نزول کردن , تقليل , ساده سازي