تدمسلغتنامه دهخداتدمس . [ ت َ دَم ْ م ُ ] (ع مص ) آلوده گردیدن زن به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). آلوده گردیدن . (المنجد).
تدمیسلغتنامه دهخداتدمیس . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان کردن چیزی در خاک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پنهان کردن . (المنجد). دفن کردن . (المنجد). پنهان کردن چیزی را. (اقرب الموارد). || در خمره را برای شراب . بستن . (از اقرب الموارد).