تدنیسلغتنامه دهخداتدنیس . [ ت َ ] (ع مص ) شوخگن گردانیدن . (زوزنی ). بچرک آلودن . (غیاث اللغات )(آنندراج ) (المنجد). ریمناک گردانیدن جامه ٔ کسی را.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || معیوب و زشت کردن آبروی کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). کاری کردن که آبرو و اخلاق را زشت کند.
تدنیسفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شوخگین کردن ، به چرک آلودن ، ریمناک کردن . 2 - (اِمص .) شوخگینی ، چرکینی ؛ ج . تدنیسات .
تدنسلغتنامه دهخداتدنس . [ ت َ دَن ْ ن ُ ] (ع مص ) شوخگن شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ریمناک گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چرکین شدن . (آنندراج ). ریمناک و شوخگین شدن جامه . (اقرب الموارد) (از المنجد). || زشت و معیوب گردیدن عرض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )
مدنسلغتنامه دهخدامدنس . [ م ُ دَن ْ ن َ ] (ع ص ) آلوده . ناپاک . ملوث . چرکین . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از تدنیس . رجوع به تدنیس شود.
مدنسلغتنامه دهخدامدنس . [ م ُ دَن ْ ن ِ ] (ع ص ) ریمناک گرداننده . (آنندراج ). آلوده کننده . چرکین کننده . پلیدکننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از تدنیس . رجوع به تدنیس شود.