تدویرلغتنامه دهخداتدویر. [ ت َدْ ] (ع مص ) گرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). گرد و مدور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرد گردانیدن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). || گردانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). دور گردانیدن چیزی را
تدورلغتنامه دهخداتدور. [ ت َ دَوْ وُ ] (ع مص ) مدوربودن چیزی . (اقرب الموارد). مدور بودن . (المنجد).
تضورلغتنامه دهخداتضور. [ ت َ ض َوْ وُ ] (ع مص ) آماده ٔ گریستن شدن . || فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فریاد کردن از درد ضرب یا از گرسنگی . (از اقرب الموارد). || بر خویشتن پیچیدن از گرسنگی یا از زخم . (تاج المصادر بیهقی ). بر خویشتن پیچیدن . (زوزنی ). درپیچیدن و غلطیدن
تدویر خوردنلغتنامه دهخداتدویر خوردن . [ ت َدْ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) چرخ زدن . (آنندراج ) : فلک ز شکل دواتش همی خورد تدویرقمر ز رفتن کلکش نمی بود سیار.امیر معزی (از آنندراج ).
فلک تدویرepicycleواژههای مصوب فرهنگستاندر الگوی بطلمیوسی سیارات، فلک کوچکی که مرکز آن بر روی فلک حامل حرکت میکند و سیارۀ واقعی بر روی محیط آن قرار دارد
تدویر خوردنلغتنامه دهخداتدویر خوردن . [ ت َدْ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) چرخ زدن . (آنندراج ) : فلک ز شکل دواتش همی خورد تدویرقمر ز رفتن کلکش نمی بود سیار.امیر معزی (از آنندراج ).
صعود تدویریلغتنامه دهخداصعود تدویری . [ ص ُ دِ ت َدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بودن کوکب است در نطاق سوم و چهارم تدویر.
فلک تدویرepicycleواژههای مصوب فرهنگستاندر الگوی بطلمیوسی سیارات، فلک کوچکی که مرکز آن بر روی فلک حامل حرکت میکند و سیارۀ واقعی بر روی محیط آن قرار دارد
تداویرلغتنامه دهخداتداویر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تدویر. (ناظم الاطباء) : اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت تدویر زمین را و تداویر زمان را.ناصرخسرو.رجوع به تدویر شود.
مدورلغتنامه دهخدامدور. [ م ُ دَوْ وِ ] (ع ص ) آنکه دور می گرداند. (ناظم الاطباء). گرداننده . (آنندراج ): دَوَّرَه ُ؛ جعله یدور. (متن اللغة). رجوع به تدویر شود. || گرد و مدور گرداننده ٔ چیزی . (آنندراج ). نعت فاعلی است از تدویر به معنی گرد و دایره کردن چیزی را. رجوع به تدویر شود.
گردبرگلغتنامه دهخداگردبرگ . [ گ ِ ب َ ] (ص مرکب ) گیاهها که برگ نزدیک به تدویر دارند، چون : خطمی و پنیرک و جز آن دو.
تدویر خوردنلغتنامه دهخداتدویر خوردن . [ ت َدْ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) چرخ زدن . (آنندراج ) : فلک ز شکل دواتش همی خورد تدویرقمر ز رفتن کلکش نمی بود سیار.امیر معزی (از آنندراج ).
فلک تدویرepicycleواژههای مصوب فرهنگستاندر الگوی بطلمیوسی سیارات، فلک کوچکی که مرکز آن بر روی فلک حامل حرکت میکند و سیارۀ واقعی بر روی محیط آن قرار دارد