لغتنامه دهخدا
ترأی . [ ت َ رَءْ ئی ] (ع مص ) دیدن در آینه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || پیش آمدن کسی تا دیده شود. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). پیش آمدن کسی را تا ببیند او را. || مایل شدن به رأی کسی : هو یترأی برأی فلان . (اقرب الموارد). مایل شدن به رأ