تراکملغتنامه دهخداتراکم . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) بر هم نشستن . (زوزنی ) (دهار). گرد آمدن و بر هم نشستن . (منتهی الارب )(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ارتکام . فراهم آمدن با ازدحام و کثرت . || چاق و فربه شدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مجازاً بمعنی هجوم و انبوه . (غیاث اللغات )
تراکمدیکشنری عربی به فارسیجمع اوري , توده , ذخيره , انباشتگي , کنده بزرگي که پشت اتش بخاري گذارده ميشود , موجودي جنسي که بابت سفارشات درانبارموجوداست , جمع شدن , انبارشدن , کار ناتمام يا انباشته
تراکمفرهنگ فارسی عمید۱. روی هم جمع شدن؛ انباشته شدن؛ انبوه شدن؛ بر روی هم گرد آمدن و توده شدن.۲. انبوهی.
تراکمدیکشنری فارسی به انگلیسیagglomeration, compactness, compression, congestion, crush, density, pressure
قابلیت تراکملغتنامه دهخداقابلیت تراکم . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ت َ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابلیت تکاثف . پذیرائی بهم فشردگی (اصطلاح فیزیک ). و آن خاصیت اجسامی است که بر اثر فشار حجم آنها تغییر میکند. این خاصیت در جامدات بسیار کم و در مایعات قدری بیشتر و در گازها فوق العاده زیاد است .
تراکم 2compression 1واژههای مصوب فرهنگستان[فیزیک] کاهش حجم ماده براثر تغییر فشار [حملونقل هوایی، قطعات و مجموعههای خودرو] فرایند کاهش حجم و افزایش فشار مخلوط سوخت و هوا در سیلندر براثر حرکت روبهبالای پیستون
تراکم 3consolidationواژههای مصوب فرهنگستاندر بیماریهای ریوی، حالتی که در آن حبابچههای ریه با مایع ناشی از آماس بافت پُر میشود
تراکمهلغتنامه دهخداتراکمه . [ ت َ ک ِ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) ج ِ ترکمان . (ناظم الاطباء). طایفه ای از ترکان که در حدود مرزهای شمال شرقی ایران سکونت دارند. رجوع به ترکمان شود.
تراکمهلغتنامه دهخداتراکمه . [ ت َ ک ِ م ِ ] (اِخ ) یکی از دهستان های 9گانه ٔ بخش کنگان ، در شهرستان بوشهر است که از جنوب به دهستان حومه ٔ گاوبندی و از شمال به دهستان علامرودشت و از خاوربه دهستان بیرم و از باختر به دهستان آل حرم و ثلاث محدود است . این دهستان در
تراکم 2compression 1واژههای مصوب فرهنگستان[فیزیک] کاهش حجم ماده براثر تغییر فشار [حملونقل هوایی، قطعات و مجموعههای خودرو] فرایند کاهش حجم و افزایش فشار مخلوط سوخت و هوا در سیلندر براثر حرکت روبهبالای پیستون
تراکم 3consolidationواژههای مصوب فرهنگستاندر بیماریهای ریوی، حالتی که در آن حبابچههای ریه با مایع ناشی از آماس بافت پُر میشود
تراکمهلغتنامه دهخداتراکمه . [ ت َ ک ِ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) ج ِ ترکمان . (ناظم الاطباء). طایفه ای از ترکان که در حدود مرزهای شمال شرقی ایران سکونت دارند. رجوع به ترکمان شود.
تراکمهلغتنامه دهخداتراکمه . [ ت َ ک ِ م ِ ] (اِخ ) یکی از دهستان های 9گانه ٔ بخش کنگان ، در شهرستان بوشهر است که از جنوب به دهستان حومه ٔ گاوبندی و از شمال به دهستان علامرودشت و از خاوربه دهستان بیرم و از باختر به دهستان آل حرم و ثلاث محدود است . این دهستان در
تراکمه ٔ بالالغتنامه دهخداتراکمه ٔ بالا. [ ت َ ک ِ م ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تراکمه در بخش کنگان شهرستان بوشهر است که در 189هزارگزی جنوب خاوری کنگان و در کنار راه فرعی گله دار به لار قرار دارد. جلگه ای گرمسیر است و 135 تن سکنه دا
تراکمه ٔ پائینلغتنامه دهخداتراکمه ٔ پائین . [ ت َ ک ِ م ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تراکمه ، در بخش کنگان شهرستان بوشهر است که در 123هزارگزی جنوب خاوری کنگان و بر کنار راه فرعی لار به گله دار واقع است . جلگه ای گرمسیر است و 200 تن سکن
متراکملغتنامه دهخدامتراکم . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) گردآینده و بر هم نشیننده . (آنندراج ). بر هم نشیننده و گردآینده . (غیاث ). || گردآمده و برروی هم نشسته . (ناظم الاطباء). برروی یکدیگر گرد شده . (یاد داشت به خط مرحوم دهخدا). || کنایه از هجوم و انبوهی کننده . (غیاث ). هجوم کننده و انبوهی نماینده
قابلیت تراکملغتنامه دهخداقابلیت تراکم . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ت َ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابلیت تکاثف . پذیرائی بهم فشردگی (اصطلاح فیزیک ). و آن خاصیت اجسامی است که بر اثر فشار حجم آنها تغییر میکند. این خاصیت در جامدات بسیار کم و در مایعات قدری بیشتر و در گازها فوق العاده زیاد است .
رُسسنگ متراکمargillite/ argillyteواژههای مصوب فرهنگستانگِلسنگی کاملاً متراکم و تورقناپذیر حاوی دانههایی به اندازۀ رُس و لای