تندوخندفرهنگ فارسی عمیدترتومرت؛ تارومار؛ زیروزبر؛ ازهمپاشیده: ◻︎ هرچه ورزیدند ما را سالیان / شد به دست اندر به ساعت تندوخند (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۲ حاشیه).
تند و خوندلغتنامه دهخداتند و خوند. [ ت ُ دُ خُن ْ ] (ص مرکب ، از اتباع ) ترت ومرت و تار و مار. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 90). تار و مار. (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) : هرچه ورزیدند ما را سالیان شد بدست اندر بساعت تند و خوند.آغا