لغتنامه دهخدا
مترتب . [ م ُ ت َ رَت ْ ت ِ ] (ع ص ) بر جای ایستنده . (آنندراج ). استوار و ثابت و بر جای ایستاده . (ناظم الاطباء). || برقرار در رتبه ومحل خود. ج ، مترتبین . (فرهنگ فارسی معین ). || نتیجه . حاصل . (فرهنگ فارسی ایضاً). || ترتیب داده شده و مقرر شده . || صادر شده و پدید آمده . (ن