ترخیصلغتنامه دهخداترخیص . [ ت َ ] (ع مص ) رخصت دادن (زوزنی ) (دهار). رخصت دادن مر کسی را در کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رخصت کردن و اجازت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
ترخشلغتنامه دهخداترخش . [ ت َ رَخ ْ خ ُ ] (ع مص ) جنبیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترخصلغتنامه دهخداترخص . [ ت َ رَخ ْ خ ُ ] (ع مص ) آسان فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار) (از زوزنی ). آسان گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسانی گرفتن و رخصت یافتن . (آنندراج ):رخص له ترخیصاً فترخص ؛ ای لم یستقص . (منتهی الارب ).- حد ترخص ؛ در تداول
ترخيصدیکشنری عربی به فارسیاختيار , اجازه , زدودگي , ترخيص , گذشتن , عبور کردن , رد شدن , سپري شدن , تصويب کردن , قبول شدن , رخ دادن , قبول کردن , تمام شدن , وفات کردن , پاس , سبقت گرفتن از , خطور کردن , پاس دادن , رايج شدن , اجتناب کردن , گذر , عبور , گذرگاه , راه , گردونه , گدوک , پروانه , جواز , گذرنامه , بليط
ترخصفرهنگ فارسی عمید۱. (فقه) جایز بودن.۲. [قدیمی] مرخص شدن.۳. [قدیمی] اجازه گرفتن.۴. [قدیمی] رخصت یافتن.
ترخيصدیکشنری عربی به فارسیاختيار , اجازه , زدودگي , ترخيص , گذشتن , عبور کردن , رد شدن , سپري شدن , تصويب کردن , قبول شدن , رخ دادن , قبول کردن , تمام شدن , وفات کردن , پاس , سبقت گرفتن از , خطور کردن , پاس دادن , رايج شدن , اجتناب کردن , گذر , عبور , گذرگاه , راه , گردونه , گدوک , پروانه , جواز , گذرنامه , بليط
ترخیصیهواژهنامه آزاد(گمرک) سندی است خطاب به حمل کننده یا انباردار که در آن شرکت حمل و نقل درخواست می کند کل کالا یا مقدار معینی از آن را به شخص نام برده در سند یا حامل آن تحویل دهند. برگ حواله نیز گفته می شود. معادل Delivery Order در انگلیسی.
برگ ترخیصdelivery order, DO 2, landing orderواژههای مصوب فرهنگستاندستور کتبی صاحب کشتی یا نمایندۀ او به انباردار یا متصدیان گمرک برای تحویل کالا
گواهی ترخیصcertificate of releaseواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که پس از انجام تعمیر سنگین صادر میشود
ترخیصیهواژهنامه آزاد(گمرک) سندی است خطاب به حمل کننده یا انباردار که در آن شرکت حمل و نقل درخواست می کند کل کالا یا مقدار معینی از آن را به شخص نام برده در سند یا حامل آن تحویل دهند. برگ حواله نیز گفته می شود. معادل Delivery Order در انگلیسی.
برگ ترخیصdelivery order, DO 2, landing orderواژههای مصوب فرهنگستاندستور کتبی صاحب کشتی یا نمایندۀ او به انباردار یا متصدیان گمرک برای تحویل کالا
تحویل با ترخیصdelivered duty paidواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد حمل که در آن فروشنده کالا را پس از پرداخت عوارض و ترخیص آن در مقصد به خریدار تحویل میدهد اختـ . تحویل بات DDP
تحویل بیترخیصdelivered duty unpaidواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که براساس آن فروشنده کالا را در محل تعیینشدة خریدار تحویل او میدهد و سپس خریدار موظف به پرداخت هزینههای گمرکی و ترخیص کالا میشود اختـ . تحویل بیت DDU
گواهی ترخیصcertificate of releaseواژههای مصوب فرهنگستانگواهیای که پس از انجام تعمیر سنگین صادر میشود