ترزدهلغتنامه دهخداترزده . [ ت َ زَ دَ / دِ / ت َ رَ دَ / دِ ] (اِ) قباله ٔ خانه و باغ باشد. (برهان ). قباله و چک . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی )(از فرهنگ جهانگیری ). قباله . (صحاح الفر
تردهلغتنامه دهخداترده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) قباله ٔ باغ باشد، آنرا ترزده و چک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). قباله ٔ باغ و خانه و امثال آن را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قباله و چک . (فرهنگ رشیدی ). بپارسی چک خوانند. (انجمن آرا) (آ
قباله نویسلغتنامه دهخداقباله نویس . [ ق َ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) قباله نویسنده . صکاک . چک نویس . کسی که ترزده وقباله و عقدنامه نویسد. (ناظم الاطباء) : همه صرف خواران صرف منندقباله نویسان حرف منند.نظامی .</p
بیلکلغتنامه دهخدابیلک . [ب َ ل َ ] (مغولی ، اِ) منشور پادشاهان . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). منشور. (رشیدی ) (اوبهی ). منشور و فرمان پادشاه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ). بیله . (برهان ) : قسم سوم در بیان سیر اخلاق پسندیده ٔ او [ هولاکوخان ] و بیل
قبالةلغتنامه دهخداقبالة. [ ق َ / ق ِ ل َ ] (ع اِ) مکتوبی که در آن مینویسند چیزی را که انسان ملتزم میگردد از کار و عمل و یا دین و جز آن . و نیز چون کسی قبول کند چیزی را بطور مقاطعه و نوشته ای بر طبق آن نویسد، آن نوشته عبارت است از قباله . ضمانت نامه و معاهده .
نشترزدهلغتنامه دهخدانشترزده . [ ن ِ ت َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فصدشده . (ناظم الاطباء). رجوع به نشتر زدن شود.