ترسناکلغتنامه دهخداترسناک . [ ت َ ] (ص مرکب ) مخوف و خوفناک و خطرناک و هولناک . (ناظم الاطباء). || بیمناک . هراسناک . وحشتناک . خائف : و پارسیان از وی سخت ترسناک بودند و هرگاه رجوع به بهرام کردندی و شکایتی نمودندی ایشان را تسکین دادی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص <span clas
ترسناکلغتنامه دهخداترسناک . [ ت َ ] (ص مرکب ) مخوف و خوفناک و خطرناک و هولناک . (ناظم الاطباء). || بیمناک . هراسناک . وحشتناک . خائف : و پارسیان از وی سخت ترسناک بودند و هرگاه رجوع به بهرام کردندی و شکایتی نمودندی ایشان را تسکین دادی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص <span clas
ترسناکلغتنامه دهخداترسناک . [ ت َ ] (ص مرکب ) مخوف و خوفناک و خطرناک و هولناک . (ناظم الاطباء). || بیمناک . هراسناک . وحشتناک . خائف : و پارسیان از وی سخت ترسناک بودند و هرگاه رجوع به بهرام کردندی و شکایتی نمودندی ایشان را تسکین دادی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص <span clas