فرهنگ فارسی عمید
۱. بدی؛ شر؛ آفت؛ فساد.۲. (صفت) بد.⟨ سوء استفاده: بهرهبرداری بد.⟨ سوء تفاهم: بد درک کردن؛ بد دریافتن امری یا عملی.⟨ سوء حال: [قدیمی]۱. بدی حال؛ بدحالی.۲. تنگدستی.⟨ سوء خط: [قدیمی] بدی خط و بهره؛ تیرهبختی.⟨ سوء خلق: [قدیمی] بدخ