ترقینلغتنامه دهخداترقین . [ ت َ ] (ع مص ) خضاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خضاب کردن ریش را به حنا یا زعفران . || نزدیک با هم کردن سطور را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ترقیم . || رقم زدن و نوشتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد): العلم درس و تلقین
ترقینفرهنگ فارسی عمید۱. زینت دادن کتاب با رنگهای زیبا.۲. نزدیک به هم نوشتن سطرهای کتاب.۳. نقطه و اعراب گذاشتن بر کلمات.۴. خط کشیدن بر بعضی از ارقام دفتر حساب که معلوم شود آن رقم به حساب آمده است.
ترقنلغتنامه دهخداترقن . [ ت َ رَق ْ ق ُ ] (ع مص ) خضاب کردن به حنا یا بزعفران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خضاب کردن با رقان ... که زعفران یا حنا باشد. (از المنجد). و فی الحدیث : ثلاثة لاتقربهم الملئکة المترقن ؛ ای المتلطخ بالزعفران . (منتهی الارب ).
ترکنلغتنامه دهخداترکن . [ ت َ رَک ْ ک ُ ] (ع مص ) استوار گردیدن و صاحب وقار شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تَرْکَنُفرهنگ واژگان قرآناندکي متمايل شوي (رکون اعتمادي است که توأم با ميل باشد ،به معناي ميل کردن به سوي چيزي و تسکين دادن خاطر به وسيله آن است ، و کلمه رکن - به ضم اول آن - به معناي ناحيه قويتر و اصلی تر هر چيز است )
مرقنلغتنامه دهخدامرقن . [ م ُ رَق ْ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترقین . رجوع به ترقین شود. || کاتب و نویسنده . مرقم . (از اقرب الموارد). و رجوع به مرقم شود.
رقنلغتنامه دهخدارقن . [ رَ ] (ع مص ) ترقیم . نوشتن و این مصدر از میان رفته است و بجای آن امروزه ترقین بکار است . (از اقرب الموارد).
بارزلغتنامه دهخدابارز. [ رِ ] (ع ص ) نمایان شونده . (از منتهی الارب ). ظاهر و پیدا شونده و آشکارا. (غیاث ) (آنندراج ). ظاهر و آشکارا و نمایان و هویدا. (ناظم الاطباء) (دِمزن ). نمودار. روشن . پدیدار. پدیدشونده . ظهورکننده . لامح . رجوع به بارز شدن شود. || برآینده بسوی فضا. (ناظم الاطباء). آنکه
حشولغتنامه دهخداحشو. [ ح َش ْوْ ] (ع اِ) آکنه .آنچه از قسم پنبه و پشم و جز آن در بالش و لحاف و جامه پر کنند. هرچه که بدان درون بالش و امثال آن آکنند. جغبت . چغبت . جغپوت . چغبوت . آگین بالش و جز آن . (محمودبن عمر ربنجنی ). آکندنی . آکنش . و سید جرجانی درتعریفات گوید: هو فی اللغة ما یملاء به
دفترلغتنامه دهخدادفتر. [ دَ ت َ ] (اِ) نامه های فراهم آورده . (منتهی الارب ). تعدادی از صحف و نامه ها که جمع شده باشد، و از آن جمله است دفاتر حساب و دفاترخراج . (از اقرب الموارد). عده ٔ اوراقی بهم پیوسته و در جلدی جای داده شده که در آن مطالب مختلف نظم و نثر یا محاسبات را نویسند. جزوه . کتابچه