ترنگیدنلغتنامه دهخداترنگیدن . [ ت ُ رُ / رَ دَ ] (مص ) صدا و آواز کردن چله ٔ کمان و شمشیر و گرز و مانند آن . (ناظم الاطباء). صدای رسیدن گرز و شمشیر و جز آن به چیزی : ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بودفضای معرکه همچون دکان آهنگر. <p
ترنگیدنفرهنگ فارسی عمید۱. صدا کردن زهِ کمان هنگام تیر انداختن.۲. صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن: ◻︎ ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بُوَد / فضای معرکه همچون دکان آهنگر (اثیرالدین اومانی: لغتنامه: ترنگیدن).
درنگیدنلغتنامه دهخدادرنگیدن . [ دَ / دِ رَ دَ ] (مص ) به بانگ درآمدن . (ناظم الاطباء). صدا کردن تار و ساز و گرز و شمشیر. ترنگیدن . و رجوع به درنگ [ دَ / دِ رَ ] شود.
ترنگلغتنامه دهخداترنگ . [ ت َ / ت ِ رَ / رِ ] (اِ صوت ) بانگ کمان است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281). صدا و آوازه ٔ کمان باشد به وقت تیرانداختن . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی