تسمیلغتنامه دهخداتسمی . [ ت َ س َم ْ می ] (ع مص ) خویشتن را نام کردن یا نام نهادن . (زوزنی ). نام نهادن . (دهار). خویشتن را نام نهادن . (آنندراج ). نامیده شدن به آن . || منسوب شدن به قومی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسامیلغتنامه دهخداتسامی . [ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر نورد کردن به بزرگی . (زوزنی ). با هم نبرد کردن ببزرگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفاخر. (المنجد). تباری . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || یکدیگر را به اسم خواندن . (از متن اللغة). || برنشستن : تساموا علی الخیل ؛ رکبوا. (از متن
تسمحلغتنامه دهخداتسمح . [ ت َ س َم ْ م ُ ] (ع مص ) مسامحه و سهل کاری . (فرهنگ نظام ). سهل گرفتن در چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسمعلغتنامه دهخداتسمع. [ ت َ س َم ْ م ُ ] (ع مص ) فانیوشیدن . (زوزنی ). گوش دادن . (دهار). شنودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شنیدن صدا یا گفتار کسی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و گویند «اسمعه ُ و اسمع الیه » ای تسمعه ُ پس ابدال و ادغام می شود چنانکه در تزی
تسمیتلغتنامه دهخداتسمیت . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) نام خدای گفتن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دعا کردن کسی را که عطسه زند. (تاج المصادر بیهقی ) یرحمک اﷲ گفتن عطسه دهنده را. (منتهی الارب ) (از المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). د
تسمیجلغتنامه دهخداتسمیج . [ ت َ ] (ع مص ) زشت گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة).
تسمیملغتنامه دهخداتسمیم . [ ت َ ] (ع مص ) زینت دادن تنگ اسب یا شتر با شبه های سفید دریایی منظوم . (از متن اللغة). عروه برای آن ساختن . (از متن اللغة). || زهرریختن در چیزی . (از اقرب الموارد). زهرریختن در طعام . (از المنجد). || در اصطلاح طب سم خوردن (خوراندن ؟). (ناظم الاطباء).
تسمیحلغتنامه دهخداتسمیح . [ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسان رفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). || راست کردن نیزه . (تاج المصادر بیهقی ). راست کردن نیزه به ثقاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || شتابی ک
تسمیدلغتنامه دهخداتسمید. [ ت َ ] (ع مص ) نسبید. (زوزنی ). از بن برکندن موی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). از بن برکندن یا تراشیدن موی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به تسبید شود. || نیک سرگین در زمین زدن . (تاج المصادر بیهقی ). بار دادن زمین را به سماد
استکراشلغتنامه دهخدااستکراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بزرگ شدن کودک از بسیارخواری . (منتهی الارب ). || استکرشت الانفحة؛ کرش گردید انفحة، و ذلک اذا رعی الجدی النبات ، لان ّ الکرش تسمی انفحة، ما لم یأکل الجدی ، فاذا اکل تسمی کرشاًو هذا خلاف ما قال فی تفسیر الانفحة. (منتهی الارب ).
نونلغتنامه دهخدانون . (اِخ ) نام دیگری است سوره ٔ «ن والقلم » را در قرآن : «سورة القلم و تسمی ایضاً سورة نون ». (مجمع البیان ج 5 ص 330). رجوع به ن والقلم شود.
هوزمشیرلغتنامه دهخداهوزمشیر. [ م َ ] (اِخ ) نام اهواز است . (برهان ). قال التوزی : الاهواز تسمی بالفارسیة هرمشیر... و ابوزید گوید اهواز را هرمزشهر گویند... و هوزمشیر مبدل هرمزشهر است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
اولنفشلغتنامه دهخدااولنفش . [ ل َ ف ِ ] (اِخ ) المپ : کان اصل ارسطوطالیس من المدینة التی تسمی اسطاغیرا... بالقرب من اولنفش . (عیون الانباء ج 1 ص 54). و رجوع به المپ شود.
آیینلغتنامه دهخداآیین . (اِخ ) نام دهی به نزدیک غار مومیائی . (برهان ). صحیح آبین است : و بقربه قریة تسمی آبین ... فینسب الیها و یقال موم آبین ... معنی اسمه شمعالماء. (الجماهر بیرونی ).
تسمیتلغتنامه دهخداتسمیت . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) نام خدای گفتن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دعا کردن کسی را که عطسه زند. (تاج المصادر بیهقی ) یرحمک اﷲ گفتن عطسه دهنده را. (منتهی الارب ) (از المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). د
تسمیجلغتنامه دهخداتسمیج . [ ت َ ] (ع مص ) زشت گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة).
تسمیملغتنامه دهخداتسمیم . [ ت َ ] (ع مص ) زینت دادن تنگ اسب یا شتر با شبه های سفید دریایی منظوم . (از متن اللغة). عروه برای آن ساختن . (از متن اللغة). || زهرریختن در چیزی . (از اقرب الموارد). زهرریختن در طعام . (از المنجد). || در اصطلاح طب سم خوردن (خوراندن ؟). (ناظم الاطباء).
تسمیحلغتنامه دهخداتسمیح . [ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسان رفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). || راست کردن نیزه . (تاج المصادر بیهقی ). راست کردن نیزه به ثقاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || شتابی ک
تسمیدلغتنامه دهخداتسمید. [ ت َ ] (ع مص ) نسبید. (زوزنی ). از بن برکندن موی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). از بن برکندن یا تراشیدن موی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به تسبید شود. || نیک سرگین در زمین زدن . (تاج المصادر بیهقی ). بار دادن زمین را به سماد
متسمیلغتنامه دهخدامتسمی . [ م ُ ت َ س َم ْ می ] (ع ص ) نامیده شونده . (آنندراج ). خود نامیده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || منسوب . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسمی شود.
مستسمیلغتنامه دهخدامستسمی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استسماء. جویا شونده از نام کسی . (اقرب الموارد). رجوع به استسماء شود.