تسه تسهلغتنامه دهخداتسه تسه . [ ت ِ س ِ ت ِ س ِ ] (اِ) نوعی مگس آفریقایی از جنس گلوسین که موجب انتشار بیماری خواب میگردند.
تسه تسهفرهنگ فارسی عمیدحشرهای افریقایی شبیه مگس که ناقل تریپانوزوم افریقایی است و با نیش زدن به انسان و بعضی جانوران آنها را به بیماری خواب مبتلا میکند.
تیسیهلغتنامه دهخداتیسیه . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش خمام است که در شهرستان رشت واقع است و در حدود 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
تیسیةلغتنامه دهخداتیسیة. [ ت َ سی ی َ ] (ع اِ) تکبر و بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تیسوسیة شود.
تیسةلغتنامه دهخداتیسة. [ ی َ س َ ] (ع اِ) ج ِ تَیس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تیس شود.
مگسلغتنامه دهخدامگس . [ م َ گ َ ] (اِ)جانوری است کوچک و بالدار و پرنده که به تازی ذباب گویند. (ناظم الاطباء). ذباب . (زمخشری ) (ترجمان القرآن ). در اوستایی ، مخشی (پشه ، مگس ). پهلوی ، مگس ، مکس ، مخش (فقط در تفسیر کلمات اوستایی ) بلوچی ، مکش ، مگیسک ، مهیسک (مگس ، پشه ). وخی ، مکس . منجی ،
بیماریلغتنامه دهخدابیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . رنج . درد. علت . ناخوشی .
کیلتسهلغتنامه دهخداکیلتسه . [ ی ِ س ِ ] (اِخ ) شهری است در لهستان که در شمال ورشو واقع است و 109000 تن سکنه و بناهای زیبائی دارد. این شهردارای کارخانه های ذوب فلزات و صنایع شیمیائی است . (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کیلسه شود.