تسهیللغتنامه دهخداتسهیل . [ ت َ ] (ع مص ) آسان گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی )(دهار). نرم و آسان گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). آسان کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || آسان ساختن موضع را: سهل الموضع؛ جعله سهلا. (از اقرب الموارد
تسهیلfacilitationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن یک گونة درحالتحول زیستگاه را بهنحوی تغییر میدهد که امکان حضور و گسترش گونههای دیگر فراهم میشود
تسهللغتنامه دهخداتسهل . [ ت َ س َهَْ هَُ ](ع مص ) آسان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). آسان و نرم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آسان شدن کار. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة): ما تسهل لی ان افعله ُ. (اقرب الموارد) (المنجد).
تشهللغتنامه دهخداتشهل . [ ت َ ش َهَْ هَُ ] (ع مص ) رفتن آب روی است .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تشهل الرجل ؛ ذهب ماء وجهه . (اقرب الموارد).
تشعیللغتنامه دهخداتشعیل . [ ت َ ] (ع مص ) برافروختن آتش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تسهیلات اعتباری عرضهکنندهsuppliers's creditواژههای مصوب فرهنگستانتمهیداتی برای تأمین مالی که در آن صادرکنندگان برای خریداران محصول صادراتی خود منابع اعتباری فراهم میکنند متـ . تسهیلات عرضهکننده
تسهیلات تکمیلیsupplementary facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانتسهیلات مورد نیاز در یک موقعیت خاص برای فراهم کردن کمینۀ پشتیبانی معین از نیروهای تقویتی، علاوه بر تسهیلات پشتیبانی مورد نیاز در محل یگان
تسهیلات توانخواهانfacilities for disabledواژههای مصوب فرهنگستانتسهیلاتی ویژه برای پاسخگویی به نیازهای خاص مهمانان توانخواه (معلول)
تسهیلات خودپذیراself-catering facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانامکانات لازم برای گردشگرها بهنحویکه بتوانند خود به تهیه و پختوپز غذا بپردازند