تشتک

taštak

معنی

۱. قطعه‌ای فلزی و کوچک، با لبه‌های دندانه‌دار که روی بطری‌های محتوی مایعات قرار می‌دهند.
۲. تشت کوچک.

جست‌وجوی دقیق

تشتک

لغت‌نامه دهخدا

تشتک . [ ت َ ت َ ] (اِ مصغر) تشت کوچک . (یادداشت مرحوم دهخدا). ظرفی سخت بزرگ از چوب ،شبیه به ناوه که خبازان آرد یک روزه و نیم روزه در آن خمیر کنند. (یادداشت ایضاً). و رجوع به طشتک شود.

تشتک

فرهنگ فارسی عمید

۱. قطعه‌ای فلزی و کوچک، با لبه‌های دندانه‌دار که روی بطری‌های محتوی مایعات قرار می‌دهند.۲. تشت کوچک.

تشتک

crown 4

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی در بطری از جنس فلز که با پرس‌کاری بر روی بطری نصب می‌شود

تشتک

دیکشنری فارسی به عربی

حوض

تشتک

دیکشنری فارسی به انگلیسی

basin, bath, cap, Pan, stopple

جست‌وجوی هم‌آوا

طشتک

لغت‌نامه دهخدا

طشتک . [ طَ ت َ ] (اِ مصغر) آوندی که خبازان آرد در آن خمیر کنند. تشتک . تغارچه .

تشتک ملغمه

amalgamation pan

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ظرف استوانه‌ای چدنی که در آن فلزات طلا یا نقره آسیاب می‌شوند و سپس با ذرات جیوه برای ملغمه‌سازی به کار می‌روند

تشتک موج

ripple tank

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ابزاری شامل تشتی کم‌عمق محتوی مایع و یک مولد سادۀ موج برای تولید موج سطحی در مقیاس آزمایشگاهی

تشتک چوبی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

trug

تشتک روی چیزی قرار دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cap

جست‌وجوی مشابه

تشتکی

لغت‌نامه دهخدا

تشتکی . [ ت َ ت َ ] (اِ مرکب ) رکابی . (آنندراج ).

تشتک ملغمه

amalgamation pan

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تشتک موج

ripple tank

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ابزاری شامل تشتی کم‌عمق محتوی مایع و یک مولد سادۀ موج برای تولید موج سطحی در مقیاس آزمایشگاهی

دریاچه تشتکی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tarn

تشتک چوبی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

trug

جست‌وجوی متن

washbasin

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دستشویی، لگن دستشویی، طشت، تشتک

تشته

لغت‌نامه دهخدا

تشته . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ) ناوه . (صحاح الفرس ). || تشتک .(یادداشت مرحوم دهخدا). || تشت و طبق و خوانچه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشتک و طشتک شود.

basin

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حوضه، حوزه رودخانه، لگن، تشتک، دستشویی، ابگیر

basins

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حوضه ها، حوزه رودخانه، لگن، تشتک، دستشویی، ابگیر

slop basin

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حوضه باران، جام پای سماور، تشتک زیر سماور و قهوه جوش

جست‌وجوی هم‌آغاز

تشتکی

لغت‌نامه دهخدا

تشتکی . [ ت َ ت َ ] (اِ مرکب ) رکابی . (آنندراج ).

تشتک ملغمه

amalgamation pan

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تشتک موج

ripple tank

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ابزاری شامل تشتی کم‌عمق محتوی مایع و یک مولد سادۀ موج برای تولید موج سطحی در مقیاس آزمایشگاهی

تشتک چوبی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

trug

تشتک روی چیزی قرار دادن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cap

درپیوند

بیشتر بدانید

تشتک

taštak

معنی

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی