تشریعلغتنامه دهخداتشریع. [ ت َ ] (ع مص ) بیان کردن راه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به آبشخور آوردن . (زوزنی ). به آب آوردن شتران را که احتیاج به کشیدن دلو و ریختن آن در حوض نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرورفتن در آ
تسرئةلغتنامه دهخداتسرئة. [ ت َ رِ ءَ] (ع مص ) بسیار اولاد گردیدن زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد)(از المنجد). || بیضه نهادن ملخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). بیضه نهادن ملخ و ماهی . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسرحلغتنامه دهخداتسرح . [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) گشاده شدن و فروهشته شدن موی . (ناظم الاطباء). || خارج شدن و رفتن مرد از مکان . (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || تسرح کتان ، تخلص بعض آن از بعضی دیگر. (از المنجد). || زدوده شدن اندوه از کسی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از
تسرعلغتنامه دهخداتسرع . [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) شتافتن بسوی بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بشتافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). || پیشی گرفتن وشتافتن به چیزی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || شتاب کردن . (از المنجد).
تسرةلغتنامه دهخداتسرة. [ ت َ س ِرْ رَ ] (ع مص ) شادمانه کردن .(تاج المصادر بیهقی ). شاد کردن کسی را. (منتهی الارب ). مسرور ساختن کسی را. (از متن اللغة). خوشحال و شادمان ساختن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسریحلغتنامه دهخداتسریح . [ ت َ ] (ع مص ) رها کردن . (زوزنی ). طلاق دادن زن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رهانیدن زن . (آنندراج ). طلاق دادن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد) : الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان ... (قرآن <span class="hl" dir="
تشريعدیکشنری عربی به فارسیتصويب , بصورت قانون در امدن , حقوق الهي , فقه , قانوني کردن , وضع قاون , تدوين وتصويب قانون , قانون