لغتنامه دهخدا
کامخ . [ م َ ] (معرب ، اِ) آبکامه که از آن نان خورش سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). معرب کامه . (منتهی الارب ). مأخوذ از کلمه ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). آنچه با نان بعنوان نان خورش درآمیزند. معرب است . (از المعرب جوالیقی ص 298)