تشویکلغتنامه دهخداتشویک . [ ت َش ْ ] (ع مص ) سپید شدن کشت پیش از آنکه پراکنده گردد. || باخار گشتن . (زوزنی ). خار برآوردن و خارناک شدن درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خار بردیوار نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (
تشؤکلغتنامه دهخداتشؤک . [ ت َ ش ءْ ءُ ] (ع مص ) باخار شدن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به تشویک شود.
تسوقلغتنامه دهخداتسوق . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع مص ) بازار جستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خرید و فروخت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خرید و فروش کردن قوم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد
تسوکلغتنامه دهخداتسوک . [ ت َ ] (اِ) تسو: ابر شهر، دارای ... و چهار طسوج (معرب از تسوک پهلوی ، در فارسی تسو) یعنی محل است . ریوند یکی از آن چهار طسوج است . (یشتها ج 2 ص 330) و رجوع به تسو و تسوج و طسوج شود.
تسوکلغتنامه دهخداتسوک . [ ت َ س َوْ وُ ] (ع مص ) مسواک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسویغلغتنامه دهخداتسویغ. [ ت َ س ْ ] (ع مص ) رواداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). روا داشتن چیزیرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجویز چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). روان کردن وروان نمودن . (غیاث اللغات ) . || دادن کسی را چیزی و روا کردن عطا را. (منتهی الارب ) (ناظم
تشؤکلغتنامه دهخداتشؤک . [ ت َ ش ءْ ءُ ] (ع مص ) باخار شدن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به تشویک شود.
خار بر دیوار نهادنلغتنامه دهخداخار بر دیوار نهادن . [ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی دیوار خار قرار دادن و به عربی آن را تشویک می گویند. (منتهی الارب ).
خار در جائی کردنلغتنامه دهخداخار در جائی کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب )خار در محلی قرار دادن بجهت منع دخول . خارنشین کردن شیئی . ایجاد مانع کردن . رجوع به کلمه ٔ تشویک شود.
درازدندانلغتنامه دهخدادرازدندان . [ دِ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دندان دراز دارد. آنکه دندان درازتر از معتاد دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). أروق . (منتهی الارب ): تشویک ؛ درازدندان شدن شتر. (از منتهی الارب ).
دندانلغتنامه دهخدادندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سلاح های تعرضی و دفاعی و غیر