تشکللغتنامه دهخداتشکل . [ ت َ ش َک ْ ک ُ ] (ع مص ) صورت گرفتن چیزی . (ناظم الاطباء). (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بعضی از میوه پخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). به پختن درآمدن انگور و رسیده شدن بعض آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیم رس شدن انگور. (آنند
تشکیللغتنامه دهخداتشکیل . [ ت َ ] (ع مص ) صورت کردن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صورت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تصویر چیزی . (از اقرب الموارد). شکل کشیدن . (غیاث اللغات ). || ساختگی و صورت بستگی و انتظام و ترتیب . (ناظم الاطباء). || موی پیش سر را درحضله بافتن زن ، چپ و راست .
تشکيلدیکشنری عربی به فارسیارايش , شکل , ساختمان , تشکيلا ت , احداث , صف ارايي , تشکيل , رشد , ترتيب قرارگرفتن
واکنش همزمانconcerted reactionواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی که در آن شکسته شدن و تشکیل پیوند همزمان صورت میگیرد
واکنشگر الکتروندوستelectrophilic reagentواژههای مصوب فرهنگستانواکنشگری که با پذیرفتن زوجالکترون تنها تشکیل پیوند میدهد
ترکیب نیمساندویچیhalf-sandwich compoundواژههای مصوب فرهنگستانهمتافتی که در آن یون فلز واسطه فقط با یک لیگاند مسطح ازطریق چگالی الکترون پی تشکیل پیوند میدهد و دیگر لیگاندهای متصل به فلز، یک یا دودندانه هستند و با فلز تشکیل پیوند سیگما میدهند
الکتروندوست 1electrophileواژههای مصوب فرهنگستانواکنشگری که با پذیرفتن یک زوجالکترون پیوندی از یک گروه دیگر با آن تشکیل پیوند میدهد
تشکیللغتنامه دهخداتشکیل . [ ت َ ] (ع مص ) صورت کردن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صورت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تصویر چیزی . (از اقرب الموارد). شکل کشیدن . (غیاث اللغات ). || ساختگی و صورت بستگی و انتظام و ترتیب . (ناظم الاطباء). || موی پیش سر را درحضله بافتن زن ، چپ و راست .
تشکیللغتنامه دهخداتشکیل . [ ت َ ] (ع مص ) صورت کردن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صورت دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تصویر چیزی . (از اقرب الموارد). شکل کشیدن . (غیاث اللغات ). || ساختگی و صورت بستگی و انتظام و ترتیب . (ناظم الاطباء). || موی پیش سر را درحضله بافتن زن ، چپ و راست .