تصورلغتنامه دهخداتصور. [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) صورت شدن . (تاج المصادر بیهقی ). صورت و پیکر گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || افتادن : ضربه فتصور؛ زد او را پس بیفتاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن به افتادن : و طعنه فتصور؛ ای مال الی
تصوردیکشنری عربی به فارسیروبروشدن , مواجه شدن با , در نظر داشتن , انتظار داشتن , درذهن مجسم کردن , خيال بافي کردن , رويايي بودن , دررويا ديدن , تجسم کردن , تصور کردن
تصوردیکشنری فارسی به انگلیسیassumption, conception, fancy, ideal, image, imagery, imagination, impression, notion, supposition, vision
تسؤرلغتنامه دهخداتسؤر. [ ت َ س َء ءُ] (ع مص ) بقیه ٔ نبیذ را خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد): تسأر النبیذ؛ شرب سؤره و بقایاه . (متن اللغة).
تسورلغتنامه دهخداتسور. [ ت َ س َوْوُ ] (ع مص ) به دیوار بر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بر دیواربرآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر دیوار برشدن . و از راه دیوار به خانه شدن . (مجمل اللغة). بر بالای دیوار شدن . (از اقرب الموارد) (از
تیسورلغتنامه دهخداتیسور. [ ت َ ] (ع اِ) (از «ی س ر») دابة حسن التیسور؛ ستوری نیکوبردارنده ٔ قوائم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شود.
تسویرلغتنامه دهخداتسویر. [ ت َ س ْ ] (ع مص ) دست ورنجن پوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). یاره بر دست کسی نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دست بند پوشیدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بر دیوار برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از
تشورلغتنامه دهخداتشور. [ ت َ ش َوْ وُ ] (ع مص ) تشویر خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شرمنده شدن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). شوریده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشویر شود.
تصوریلغتنامه دهخداتصوری . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ص نسبی ) منسوب به تصور. خیالی . وهمی . (ناظم الاطباء). || مقابل تصدیقی . رجوع به تصور (اصطلاح منطق ) شود.
تصوریدیکشنری فارسی به انگلیسیaerial, fancy, fantastic, ideal, imaginary, insubstantial, notional, subjective, unsubstantial, visionary
imaginableدیکشنری انگلیسی به فارسیقابل تصور است، قابل تصور، تصوری، انگاشتنی، قابل درک، تصور کردنی، وابسته به تصورات و پندارها
inconceivableدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر قابل تصور است، غیر ممکن، تصور نکردنی، باور نکردنی، غیر قابل ادراک
تصور بستنلغتنامه دهخداتصور بستن . [ ت َ ص َوْ وُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تصور کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تصور و تصور کردن شود.
تصور کردنلغتنامه دهخداتصور کردن . [ ت َ ص َوْ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خیال کردن و توهم کردن . (از ناظم الاطباء). پنداشتن . گمان بردن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نه سخن گفتن نباشد هرچه آن را نشنوی این چنین در دل تصور مردم شیدا کند. ناصرخسرو.<br
تصوریلغتنامه دهخداتصوری . [ ت َ ص َوْ وُ ] (ص نسبی ) منسوب به تصور. خیالی . وهمی . (ناظم الاطباء). || مقابل تصدیقی . رجوع به تصور (اصطلاح منطق ) شود.
تصور طبقاتیclass imageryواژههای مصوب فرهنگستانتصوری که افراد یک طبقۀ اجتماعی از خود یا از افراد دیگر طبقات اجتماعی دارند
متصورلغتنامه دهخدامتصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وَ ] (ع ص ) تصور شده و گمان شده . و قابل توهم و تصور و قابل دریافت و اداراک و ممکن و محتمل الوقوع . (ناظم الاطباء) : و بعضی نیز بنابر مصلحت کلی که نفع عام در آن متصور باشد. (انوار سهیلی ).- متصور شدن
متصورلغتنامه دهخدامتصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وِ ] (ع ص )با خود صورت کننده چیزی را و صورت بندنده . (آنندراج ). کسی که تصور می کند و دریافت می نماید. (ناظم الاطباء). تصور کننده و صورت چیزی را در ذهن خطور دهنده .|| نزدیک شونده به افتادن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که از
نامتصورلغتنامه دهخدانامتصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وَ ] (ص مرکب ) تصورنشده . || چیزی که دریافت و تصور آن ممکن نباشد. (ناظم الاطباء). ناممکن . صورت ناپذیر.