تصویرلغتنامه دهخداتصویر. [ ت َص ْ ] (ع مص ) صورت کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). صورت کردن چیزی را و آفریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صورت کردن و این مصدر بمعنی اسم مفعول مستعمل است . (غیاث اللغات ). صورت و شکل قرار دادن چیزی را و نقش کردن و رسم نمودن . (از اقرب ا
تصویرفرهنگ فارسی عمید۱. صورت کشیدن؛ درست کردن صورت چیزی؛ شکل کسی یا چیزی را نقش کردن.۲. شکل و صورت کسی یا چیزی که بر روی کاغذ، دیوار، و مانند آن کشیده شود.
تصویردیکشنری فارسی به انگلیسیdepiction, draw, drawing, figure, icon, illustration, likeness, perspective, picture, portrait, portrayal, representation, semblance, simulacrum, view, woodcut
تسؤرلغتنامه دهخداتسؤر. [ ت َ س َء ءُ] (ع مص ) بقیه ٔ نبیذ را خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد): تسأر النبیذ؛ شرب سؤره و بقایاه . (متن اللغة).
تسورلغتنامه دهخداتسور. [ ت َ س َوْوُ ] (ع مص ) به دیوار بر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بر دیواربرآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر دیوار برشدن . و از راه دیوار به خانه شدن . (مجمل اللغة). بر بالای دیوار شدن . (از اقرب الموارد) (از
تیسورلغتنامه دهخداتیسور. [ ت َ ] (ع اِ) (از «ی س ر») دابة حسن التیسور؛ ستوری نیکوبردارنده ٔ قوائم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شود.
تسویرلغتنامه دهخداتسویر. [ ت َ س ْ ] (ع مص ) دست ورنجن پوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). یاره بر دست کسی نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دست بند پوشیدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بر دیوار برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از
تشورلغتنامه دهخداتشور. [ ت َ ش َوْ وُ ] (ع مص ) تشویر خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شرمنده شدن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). شوریده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشویر شود.
تصویراتلغتنامه دهخداتصویرات . [ ت َص ْ ] (ع ، اِ) در فارسی امروزین تصویرها. صورتها. شکلها. بت ها و تندیسه ها.(از ناظم الاطباء). و رجوع به تصاویر و تصویر شود.
تصویرخانهلغتنامه دهخداتصویرخانه . [ ت َص ْ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقی که در آن پرده های نقاشی صورت دار باشد. (ناظم الاطباء).
تصویرکشلغتنامه دهخداتصویرکش . [ ت َص ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) تصویرگر. مصور. (آنندراج ). صورتگر. نگارنده ٔ صورت ، که صورت کشد و شکل چیزی را نگارد : شوخ تصویرکشم جلوه ٔرنگین داردنقش پایش چو قلم صورت گلچین دارد.<p class="author"
تصویرگرلغتنامه دهخداتصویرگر. [ ت َص ْ گ َ ] (ص مرکب ) تصویرکش .مصور. (آنندراج ). و رجوع به تصویرکش و تصویر شود.
تصویر سایه دارلغتنامه دهخداتصویر سایه دار. [ ت َص ْ رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بتی که از سنگ و جز آن باشد. (ناظم الاطباء). صورتی که سایه اش افتد. مثل تصویر سنگ و آهن و طلا و غیره و این بمذهب امامیه شکستنی است بخلاف تصویر رنگ و ته نشان . (آنندراج ). بت که از سنگ و آهن و غیره باشد و در مذهب شیعه ش
تصویر کردنلغتنامه دهخداتصویر کردن . [ ت َص ْ ک َ دَ ] (مص مرکب )صورت کشیدن و نقش کردن . (ناظم الاطباء) : شمس در خارج اگرچه هست فردمثل او هم می توان تصویر کرد. مولوی .خیال قد تو در آبگیر دیده ٔ من بجای هر مژه سروی همی کند تصویر. <
تصویر کشیدنلغتنامه دهخداتصویر کشیدن . [ ت َص ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) صورت کردن . رسم کردن صورت چیزی : اگر میدید با هم اتحاد بلبل و گل رامصور میکشید از رنگ گل تصویر بلبل را. غنی (از آنندراج ).در چشم مو
تصویراتلغتنامه دهخداتصویرات . [ ت َص ْ ] (ع ، اِ) در فارسی امروزین تصویرها. صورتها. شکلها. بت ها و تندیسه ها.(از ناظم الاطباء). و رجوع به تصاویر و تصویر شود.
تصویرخانهلغتنامه دهخداتصویرخانه . [ ت َص ْ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقی که در آن پرده های نقاشی صورت دار باشد. (ناظم الاطباء).
گرده ٔ تصویرلغتنامه دهخداگرده ٔ تصویر. [ گ َ دَ / دِ ی ِ ت َص ْ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) خاکه ٔ تصویر. (آنندراج ). رجوع به گرده شود.
خامه ٔ تصویرلغتنامه دهخداخامه ٔ تصویر. [ م َ / م ِ ی ِ ت َص ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خامه ای که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان از موی دم موش خرما بندند و با لفظ بستن آید و از موی سمور نیز سازند. (از آنندراج ) : از هوس هردم برنگی ج
خانه ٔ تصویرلغتنامه دهخداخانه ٔ تصویر. [ ن َ / ن ِ ی ِ ت َص ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم . دیدگانی . جایی که صورتها در آن نقش بندد : بی ساخته چون اصل خود آید بنظرهاچون حسن تو در خانه ٔ تصویر برآید.میر
درونیابی تصویرimage interpolation 2واژههای مصوب فرهنگستانروشی که با آن میتوان از تصویردانههای (pixels) موجود مقادیری جدید تصویردانه تولید کرد
دستکاری تصویرimage manipulationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تغییر یک تصویر رقمی بهکمک نرمافزارهای ترسیم