تضاغنلغتنامه دهخداتضاغن . [ ت َ غ ُ ] (ع مص ) بر یکدیگر کین گرفتن . (زوزنی ). با هم کینه ورزیدن و پنهان داشتن کینه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متضاغنلغتنامه دهخدامتضاغن . [ م ُ ت َ غ ِ ] (ع ص ) با هم کینه ورزنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر کینه ورزیده ودشمنی کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضاغن شود.
اضطغانلغتنامه دهخدااضطغان . [ اِ طِ ] (ع مص ) در دل کینه داشتن و نهان کردن کینه را و کینه گرفتن همدیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نهان داشتن کینه را و کین توزی کردن . تضاغن . (از اقرب الموارد).
متضاغنلغتنامه دهخدامتضاغن . [ م ُ ت َ غ ِ ] (ع ص ) با هم کینه ورزنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر کینه ورزیده ودشمنی کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تضاغن شود.