تضریسلغتنامه دهخداتضریس . [ ت َ ] (ع مص ) مجرب و آزموده نمودن و استوار ومحکم ساختن جنگ کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت گرفتن زمانه مردمان را. (از اقرب الموارد). || دندانه دندانه کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ). || بدندان گزیدن . (یادد
تدریسلغتنامه دهخداتدریس . [ ت َ ] (ع مص ) سبق گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سبق دادن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درس دادن کتاب . (از اقرب الموارد) (از المنجد). تعلیم و گفتن درس و سَبَق . (ناظم الاطباء) : و با بوصادق در نشابور گفته که مدرسه ای خواهد کرد سخت به ت