۱. (فقه) عمل مستحب کردن.
۲. (فقه) کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن.
۳. [قدیمی] فرمانبرداری کردن؛ منقاد شدن.
۴. [قدیمی] داوطلب شدن.
۱. انقیاد، فرمانبرداری ≠ عصیانورزی
۲. فرمانبرداری کردن، فرمانبردن، منقاد شدن
۳. ادای نافله، ادای مستحبات، عمل مستحب کردن
۴. پذیرفتن، قبول کردن ≠ نپذیرفتن، رد کردن