تطوللغتنامه دهخداتطول . [ ت َ طَوْ وُ ] (ع مص ) منت نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فضل و فزونی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فضل کردن . (زوزنی ).
تطوللغتنامه دهخداتطول . [ ت ِ وَ ] (ع اِ) رسن دراز که ستور را را به علف بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تثوللغتنامه دهخداتثول . [ ت َ ث َوْ وُ ] (ع مص ) فروگرفتن کسی را بدشنام و قهر و زدن . || گردآمدن زنبوران عسل و انبوه شدن آنان . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تطویللغتنامه دهخداتطویل . [ ت َطْ ] (ع مص ) دراز و فروهشته کردن رسن ستور را در چراگاه و چنین است «طول فرسه ». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دراز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دراز نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :</sp
تطویلprolongation, elaborationواژههای مصوب فرهنگستانایجاد مواد هارمونیک و کنترپوآنی در یک قطعه از راه شاخوبرگ دادنِ خطی ساختار بنیادی آن
متطوللغتنامه دهخدامتطول . [ م ُ ت َ طَوْ وِ ] (ع ص ) منت نهنده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مهربانی کننده و منعم و نیکوکار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطول شود.
دیموقریطسلغتنامه دهخدادیموقریطس . [ م ُ طِ ] (اِخ ) ظاهراً همان دیمقراطیس باشد زیرا در فهرست عیون الانباء ص 19 دیموقریطس را دیمقراطیس ضبط کرده است : و قد تمکن فی المستعلمین لصناعة الطب ان تطول اعمار هم من ذلک انانجد دیموقریطس و ایرودوطس عندما استعملوا الوصایا التی
ترنوطلغتنامه دهخداترنوط. [ت َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگ و آبادانی است بین مصر و اسکندریه که در ایام فتوح بین عمروبن عاص و روم بدانجا جنگی درگرفت . بر ساحل نیل واقع است و در آنجا بازارها و مسجد جامع و کنیسه ٔ خراب بزرگی است که کتامه و قاسم بن عبیداﷲ آن را خراب کردند. در آن قریه دستگاه شیره گیری نیشک
اسماعیلیلغتنامه دهخدااسماعیلی . [ اِ ] (اِخ ) ابومعمربن ابی سعیدبن ابی بکر. وی شرف نفس را با شرف طبع و کرم ادب را با کرم نسب جمع داشت و در فقه مستولی و در شعر نیکوتصرف بود چندانکه صاحب بن عباد در وصف قصیده ای که ازو رسیده بود فصلی به پدر او ابوسعید نوشت و نسخه ٔ آن این است : و بعد فهل اتاک حدیث ا
ظاهرلغتنامه دهخداظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) بیبَرس بن عبداﷲ، السلطان الاعظم قسیم امیرالمؤمنین رکن الدین ابوالفتح البندقداری الصالحی ، ملقب به الملک الظاهر. از ممالیک بحری . مولد او به دشت قبچاق در حدود 625 هَ . ق . بود. او سالهای اوّل عمر خویش را در مولد خود به سر
متطوللغتنامه دهخدامتطول . [ م ُ ت َ طَوْ وِ ] (ع ص ) منت نهنده . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مهربانی کننده و منعم و نیکوکار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تطول شود.