تعجبلغتنامه دهخداتعجب . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ] (ع مص ) شگفت داشتن . (دهار).به شگفت آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در شگفت افتادن . (آنندراج ). || فریب دادن و در فتنه انداختن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ)انفعال نفس از آنچه سببش پوشیده باش
تحجبلغتنامه دهخداتحجب . [ت َ ح َج ْ ج ُ ] (ع مص ) در پرده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تحجیبلغتنامه دهخداتحجیب . [ ت َ ] (ع مص ) در پرده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تحزبلغتنامه دهخداتحزب . [ ت َ ح َزْ زُ ] (ع مص ) گردآمدن و گروه گروه شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
تحزیبلغتنامه دهخداتحزیب . [ ت َ ] (ع مص ) گردآوردن گروهها را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || وِرد کردن قرآن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقسیم کردن قرآن به احزاب .
تعجیبلغتنامه دهخداتعجیب . [ ت َ ] (ع مص ) کسی را به شگفتی آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). کسی را شگفتی نمودن . (زوزنی ). کسی را به شگفتی افکندن . (دهار). به شگفت آوردن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در شگفت انداختن . (آنندراج ). برانگیختن شگفتی کسی . (از اقرب الموارد). و رجوع به تعجب شود
فعل تعجبلغتنامه دهخدافعل تعجب . [ ف ِ ل ِ ت َع َج ْ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح دستور) نزد نحویان ، چیزی است که برای نشان دادن تعجب وضع شده باشد و در زبان عرب برای آن دو وزن صرفی وجود دارد: یکی ما اَفعَل و دیگر اَفعِل به مانند این جمله ها: الدنیا... مااکدر صافیها و مااخیب راجیَها.... ی
تعجب داشتنلغتنامه دهخداتعجب داشتن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) تعجب کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجب کردن شود.
معجبةلغتنامه دهخدامعجبة. [ م َ ج َ ب َ ] (ع اِ) جای شگفت و تعجب . || سبب تعجب و دلیل تعجب . || سزاوار تعجب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
wonderingدیکشنری انگلیسی به فارسیتعجب کردم، تعجب کردن، حیرت زده کردن، متعجب شدن، در شگفت شدن، شگفت داشتن
تعجب داشتنلغتنامه دهخداتعجب داشتن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) تعجب کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجب کردن شود.
تعجب کردنلغتنامه دهخداتعجب کردن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعجب داشتن . تعجب نمودن . شگفت کردن وآشفته شدن . (ناظم الاطباء). شگفتی کردن . حیرت کردن . در شگفتی و حیرت شدن . حیران ماندن : تعجب کردند از عمر دراز و تأسف همچنان بر حیات دنیا. (گلستان ). از آن حالت تعج
تعجب آوردنلغتنامه دهخداتعجب آوردن . [ ت َ ع َج ْ ج ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) حیرت کردن و شگفت نمودن . (ناظم الاطباء). ابراز شگفتی کردن . شگفتی نمودن . و رجوع به تعجب و ترکیبهای آن شود.
متعجبلغتنامه دهخدامتعجب . [ م ُ ت َ ع َج ْ ج ِ ] (ع ص ) به شگفت آینده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شگفت دارنده و شگفت آمده و آشفته و حیران و سرگشته و دارای شگفت و شگفت دارنده . (ناظم الاطباء) : امیرنصر گفت ما متعجبیم بدین کار که تو آوردی . (تاریخ بخا
فعل تعجبلغتنامه دهخدافعل تعجب . [ ف ِ ل ِ ت َع َج ْ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح دستور) نزد نحویان ، چیزی است که برای نشان دادن تعجب وضع شده باشد و در زبان عرب برای آن دو وزن صرفی وجود دارد: یکی ما اَفعَل و دیگر اَفعِل به مانند این جمله ها: الدنیا... مااکدر صافیها و مااخیب راجیَها.... ی
مستعجبلغتنامه دهخدامستعجب . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعجاب . عجب کننده و در شگفت شونده . (اقرب الموارد). رجوع به استعجاب شود.
حرف تعجبلغتنامه دهخداحرف تعجب . [ ح َ ف ِ ت َ ع َج ْ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف تعظیم . رجوع به حرف تعظیم شود.