تعمیرلغتنامه دهخداتعمیر. [ ت َ ] (ع مص ) زندگانی دادن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). زندگانی دراز دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لعمری لئن عمرتم السجن خالداً؛ ای ادمتم سجنه ُ کانهم جعلوا خالداً للسجن عمری . (اقرب الموارد). || تا دیر دا
تعمیرفرهنگ فارسی عمید۱. آباد کردن؛ مرمت کردن خرابی خانه؛ قابل سکنی کردن جا و منزل.۲. [قدیمی] زندگی دراز کردن.
شناسة تعمیر،کد تعمیرqualifierواژههای مصوب فرهنگستانرمزینهای حرفی ـ عـددی برای مشخص کردن منطقهای که در آنجا تعمیراتی بر روی واگن انجام شده یا قطعات آن بازسازی یا تعویض شده است
تحمرلغتنامه دهخداتحمر. [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) در فربهی چون حمار کودن شدن . (تاج العروس ج 3 ص 157).
تحمیرلغتنامه دهخداتحمیر. [ ت َ ] (ع مص ) سرخ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرخ رنگ کردن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || گفتن کسی را ای حمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (تاج العروس ج 3 ص <
تحمیرلغتنامه دهخداتحمیر. [ ت َ ح َ ی ُ ] (ع مص ) بزبان حِمْیَری سخن گفتن . (تاج العروس ج 3 ص 157) (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء). || بدخلق شدن . (شرح قاموس ). بدخوی گردیدن . (ناظم الاطباء). در منتهی الارب چ تهران تحمیر بدین معانی
شناسة تعمیر،کد تعمیرqualifierواژههای مصوب فرهنگستانرمزینهای حرفی ـ عـددی برای مشخص کردن منطقهای که در آنجا تعمیراتی بر روی واگن انجام شده یا قطعات آن بازسازی یا تعویض شده است
تعمیرگاهلغتنامه دهخداتعمیرگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) محل مرمت . جایی که اشیاء شکسته چون ماشین و جز آن را که دارای نقصی شوند، اصلاح و مرمت نمایند: تعمیرگاه اتومبیل .
تعمیرآزماییdock trialsواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش دستگاههای عملیاتی ناو شامل موتورها که، پس از ساخت یا تعمیر اساسی ناوها و پیش از آزمایشهای مربوط به دریانوردی، در کنار اسکله یا در جایگاه یا مکانی ویژه انجام میشود
تعمیر کردنلغتنامه دهخداتعمیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بنای شکسته یا جز آن را مرمت کردن : ویرانه را چه فرش به ازنور آفتاب تعمیر دل بساغر چون آفتاب کن . صائب (از آنندراج ).خضر وقتی گو که تعمیر خراب ما کندزان که گنجی هست پنهان د
تعمیرگاهلغتنامه دهخداتعمیرگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) محل مرمت . جایی که اشیاء شکسته چون ماشین و جز آن را که دارای نقصی شوند، اصلاح و مرمت نمایند: تعمیرگاه اتومبیل .
تعمیرآزماییdock trialsواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش دستگاههای عملیاتی ناو شامل موتورها که، پس از ساخت یا تعمیر اساسی ناوها و پیش از آزمایشهای مربوط به دریانوردی، در کنار اسکله یا در جایگاه یا مکانی ویژه انجام میشود
تعمیر اساسیmajor repairواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] تعمیراتی که در شناور بر روی افزار و قسمتهای مهم و اصلی و به مقیاس بزرگ انجام شود [حملونقل دریایی، حملونقل هوایی] تعمیری که اگر بهدرستی انجام نشود در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی یا کیفیتهای صلاحیت پرواز هواگَرد تأثیر میگذارد
تعمیر جزئیminor repairواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل دریایی] تعمیرات کوچک که افزار و قسمتهای مهم کشتی را متأثر ننماید [حملونقل هوایی] هرگونه تعمیری که در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی هواگَرد تأثیرگذار نباشد
خط تعمیرRIP track, repair inspect and paintواژههای مصوب فرهنگستانخطی در محوطة ردهبندی که عملیات تعمیر و بازرسی و نقاشی واگنها در آن انجام میشود
آمیزۀ تعمیرrepair gumواژههای مصوب فرهنگستانآمیزهای زودپخت و نرم و چسبناک که به شکلهای فتیلهای، نواری یا ورقی برای تعمیر موضعی تایر از آن استفاده میشود
اتاق دردستتعمیرout of service, OOSواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی که بهدلیل خرابیهای جزئی بهطور موقت بسته میشود، اما از موجودی اتاقهای مهمانخانه کسر نمیشود متـ . دردستتعمیر