تعنیفلغتنامه دهخداتعنیف . [ ت َ ] (ع مص ) درشت کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درشتی کردن . (آنندراج ). نرمی نکردن با کسی . (از اقرب الموارد). || سرزنش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ملامت نمودن . (زوزنی ). سرزنش و ملامت نمودن به درشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به عنف و شدت و عتاب ک
تحنولغتنامه دهخداتحنؤ. [ ت َ ح َن ْ ن ُءْ ] (ع مص ) رنگین شدن به حنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به تحنی ٔ و تحنئة شود.
تحنفلغتنامه دهخداتحنف . [ ت َ ح َن ْ ن ُ ] (ع مص ) تحنف به ...؛ میل کردن بسوی وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || خود را ختنه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(قطر المحیط). || کناره گرفتن از پرستش بتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). || حنیف گردیدن
تحنیفلغتنامه دهخداتحنیف . [ ت َ ] (ع مص ) احنف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). احنف گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به احنف شود.
تهنیفلغتنامه دهخداتهنیف . [ ت َ ] (ع مص ) شتابی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تهنولغتنامه دهخداتهنؤ. [ ت َ هََ ن ْ ن ُءْ ] (ع مص ) گواریده شدن . (زوزنی ). گوارنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تهناء بالطعام ؛ ساغ له ُ و لذّ. (اقرب الموارد). || شادمانی نمودن : تهناء به تهنؤاً؛ فرح . (از اقرب الموارد).
لوملغتنامه دهخدالوم . [ ل َ ] (ع مص ) لومَة. ملام . ملامة. (منتهی الارب ). اِلامة. نکوهش . سرزنش . سرکوفت . بیغار. بیغاره . سراکوفت . تعییر. توبیخ . تعنیف . سرزنش کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). نکوهیدن . (تاج المصادر) (دهار). ملامت کردن . (زوزنی ). عَذل : نصیحتگر
درشت کردنلغتنامه دهخدادرشت کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب )زبر کردن . خشن کردن . تخشین . (تاج المصادر بیهقی ) : اًثفان ؛ درشت کردن ِ کار دست را. (تاج المصادر بیهقی ). || کلان کردن . حجیم کردن . سطبرکردن . تغلیظ. (المصادر زوزنی ). || سخت کردن . اًعناف . تعنیف . || ناهموار
توبیخلغتنامه دهخداتوبیخ . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (زوزنی ) (دهار). نکوهیدن و بیم و تهدید کردن و سرزنش نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملامت و سرزنش کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ملامت و نکوهش وسرزنش . (ناظم الاطباء). نکوهش . توکیس . عذل . لوم . ملامت . سرزنش ک
تبکیتلغتنامه دهخداتبکیت . [ ت َ ] (ع مص ) زدن کسی را با شمشیر و عصا و امثال آنها. (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط). زدن کسی را بشمشیر و چوبدستی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیش آمدن کسی را بمکروه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || غلبه کردن
نابسامانلغتنامه دهخدانابسامان . [ ب ِ ] (ص مرکب ) بی ساز و برگ . (ناظم الاطباء). چیزی که هیچ سامان و اسباب با خود نداشته باشد. (آنندراج ). مختل . || بی سامان . بی سرانجام . بدون ترتیب و نظم و آراستگی . (ناظم الاطباء). آشفته کار. بی هنجار : ای فلک سخت نابسامانی کژرو