تفاعللغتنامه دهخداتفاعل . [ ت َ ع ُ ] (ع اِ) یکی از ده باب ثلاثی مزیدفیه . این باب بمعانی زیر آید. مشارکت . مطاوعة فاعَلَه اظهار آنچه در باطن نیست مانند تمارض . وقوع تدریجی فعل بمعنی فعل مجرد.
تفاعلفرهنگ فارسی عمید۱. در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه که مصدرهای این باب بیشتر بر اشتراک و همکاری، تفاهم و تعاون، یا اظهار امری برخلاف واقع دلالت دارد، مانندِ تجاهل، تمارض.۲. [قدیمی] تٲثیر متبادل بین دو جسم یا دو ماده.
تفاعلفرهنگ فارسی معین(تَ عُ) [ ع . ] 1 - (مص .) اظهار آن چه در باطن نیست . 2 - (اِ.) در صرف عربی یکی از باب های ثلاثی مزیدفیه .
تفاؤللغتنامه دهخداتفاؤل . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) فال گرفتن بچیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فال نیک گرفتن . (آنندراج ). خلاف تطیر. (از اقرب الموارد). تفاءُل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاءُل و تفؤل شود.
تفحللغتنامه دهخداتفحل . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) تشبه کردن به فحل . (تاج المصادر بیهقی ). باگشن مانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تعقر، یعنی عاقر شدن درخت . (از اقرب الموارد).
تفعللغتنامه دهخداتفعل . [ ت َ ف َع ْ ع ُ ] (ع مص ) یکی از اوزان ابواب ثلاثی مزیدفیه و معنی آن بیشتر بر مطاوعت و قبول فعل است . و رجوع به نشوء اللغة ص 15 شود.
تفعیللغتنامه دهخداتفعیل . [ ت َ ] (ع مص ) یکی از اوزان ابواب ثلاثی مزیدفیه و این باب بیشتر برای تعدیه ٔ فعل آید. و رجوع به نشوء اللغة ص 15 شود.
ﭐثَّاقَلْتُمْ إِلَى ﭐلْأَرْضِفرهنگ واژگان قرآنخود را به سنگینی می زنید به قسمی که به زمین می نشینید - به زمین می چسبید - زمینگیر می شوید (در اصل باب تفاعل و تثاقلتم بوده است که ت به ث تبدیل و برای اجتناب از ابتدا به ساکن یک همزه وصل اضافه شده است ، از معانی باب تفاعل ، تظاهر است که در این کلمه استفاده شده است)
تآییلغتنامه دهخداتآیی . [ ت َ ] (ع مص ) مصدر باب تفاعل از «ای ی » توقف کردن . درنگ کردن . (از منتهی الارب ) .