تفسیلهلغتنامه دهخداتفسیله . [ ت َ ل َ / ل ِ ] (اِ) جنسی از پارچه ٔ ابریشمی باشد که از آن قبا و چیزهای دیگر دوزند. (برهان ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ).
تفشلهلغتنامه دهخداتفشله . [ ت َ ش ِل َ / ل ِ ] (اِ) تفشیله . (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). قلیه ای باشد که از گوشت و تخم مرغ و زردک و عسل پزند و گشنیز و گندنا در آن کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || بعضی گویند عدس سبز نیم پخته باشد. (برهان ). عدس سبز نیم پخته
تفشیلهلغتنامه دهخداتفشیله . [ ت َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گوشت و گندنا و گوز مغز و خایه درهم هریک اندر کنند و بپزند و تفشیله خوانند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 244). گوشت و گندنا و گشنیز و مغز گوز و انگبین به دیگ اندرکنند و بپزند و تفشیل
تفصیلهلغتنامه دهخداتفصیله . [ ت َ ل َ / ل ِ ] (اِ) ظاهراً نوعی صوف آهاردار است : صوف سته عشری قبرسی و تفصیله ٔکستمانی حلبی حبر و غزی ّ بسیار. (نظام قاری ص 15).آش بر
تفشیلهفرهنگ فارسی عمید۱. خوراکی که از گوشت، تخممرغ، عسل، مغز گردو، و بعضی چیزهای دیگر تهیه میکردند.۲. عدسی.