کسی که از روی تفنن و اتفاقی به کاری میپردازد.
اشتغال، تفریح، تفنن، مشغله، مشغولیت
۱عمدا –از روی قصد و اراده ۲برای شوخی و تفنن
بازی، تفریح، تفنن، سرگرمی، لهو، مشغولیت ≠ جد
۱به شوخی – از سر تفنن ۲غذا را با میلی خوردن