ترجمه مقاله

تفکیک

tafkik

۱. جدا کردن چیزی از چیز دیگر.
۲. [قدیمی] باز کردن.
۳. [قدیمی] رها کردن.

۱. افراز، انتزاع، انفکاک، تجزیه، تشخیص، تفریق، جداسازی، جدایی، فصل، فک
۲. جدا کردن

جداساز

تفکک

لغت‌نامه دهخدا

تفکک . [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] (ع مص ) از هم واشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نزدیک زادن رسیدن ناقه ، پس فروهشته و سست گردیدن گرداگرد فرج وی و بزرگ گشتن پستانش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک آرزومند نر گردیدن ماده شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)

ترجمه مقاله