تقدمهفرهنگ فارسی عمید۱. پیش افتادن؛ درپیش شدن؛ پیشی کردن.۲. پیشکش کردن.۳. (اسم) پیشکش؛ پیشکشی؛ هدیه.⟨ تقدمهٴ معرفت: (پزشکی) [قدیمی] پیشبینی طبیب از عاقبت مرض.
تقدمهفرهنگ فارسی معین(تَ دِ مِ) [ ع . تقدمة ] 1 - (مص م .) پیشکش کردن . 2 - (اِ.) پیشکش . 3 - مبلغ معینی که به عنوان مساعده و برحسب قرار معین مالک در آغاز مال به زارع می دهد و هنگام برداشت پس می گیرد.
تقدمةلغتنامه دهخداتقدمة. [ ت َدِ م َ ] (ع مص ) در پیش شدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تقدیم .(اقرب الموارد). || در پیش کردن . (زوزنی )(از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). پیش فرستادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پیش کردگی . (ناظم الاطباء). || (
تقدمةلغتنامه دهخداتقدمة. [ ت ُ دَ م َ ] (ع اِمص ) پیش رفتگی در حرب ، یقال : هو یمضی التقدمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تقدمیةلغتنامه دهخداتقدمیة. [ ت ُ دُی ْ ی َ ] (ع اِمص ) پیش رفتگی . اسم است تقدم را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): مشی فلان الیقدمیة و التقدمیة و القدمیة؛ اذا تقدم فی المکارم و معالی الامور و التقدیر مشی المشیة المنسوبه الی قول الناس یقدم و تقدم . (الاساس از اقرب الم
تقدیمیلغتنامه دهخداتقدیمی . [ ت َ ] (ص نسبی )پیشکشی و هر چیزی که بکسی پیشکش کنند. (ناظم الاطباء). اهدایی . رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود.
تقادملغتنامه دهخداتقادم . [ ت َ دِ ] (ع اِ) ج ِ تَقْدِمَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به تقدمة شود.
سابق العلةلغتنامه دهخداسابق العلة. [ ب ِ قُل ْ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) تقدمة المعرفة. (بحر الجواهر). رجوع به سابق العلم و تقدمة المعرفه شود.
تقدمةلغتنامه دهخداتقدمة. [ ت ُ دَ م َ ] (ع اِمص ) پیش رفتگی در حرب ، یقال : هو یمضی التقدمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تقدمةلغتنامه دهخداتقدمة. [ ت َدِ م َ ] (ع مص ) در پیش شدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تقدیم .(اقرب الموارد). || در پیش کردن . (زوزنی )(از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). پیش فرستادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پیش کردگی . (ناظم الاطباء). || (