تقدیسلغتنامه دهخداتقدیس . [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن . (زوزنی ) (دهار). تطهیر. (تعریفات جرجانی ). پاکیزه کردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاک کردن خدای تعالی کسی را. (از اقرب الموارد). || به پاکی صفت کردن . (زوزنی ). خدای را به پاکی صفت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب
تقدسلغتنامه دهخداتقدس . [ ت َ ق َدْ دُ ] (ع مص ) پاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ). تطهر. (اقرب الموارد). پاک شدن و پاک کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاکی و پارسایی . (ناظم الاطباء). پاک و پاکیزه بودن : آفریدگار جل جلاله و تقدست اسماؤه
تکدسلغتنامه دهخداتکدس . [ ت َ ک َدْ دُ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیک دویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دوش جنبانیدن در رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). دوش جنبان راه رفتن . || سینه و پایین هر دو پستان برداشته راه رفتن . (م
تقدیسیلغتنامه دهخداتقدیسی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تقدیس . پاک و منزه . پاکیزه و مطهر : جبرئیل آمد روح همه تقدیسی کردم آبستن چون مریم بر عیسی . منوچهری .رجوع به تقدیس شود.
تقدیس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کردن، تطهیر کردن، (ازگناه) پاک کردن، پاک کردن گرامیداشتن، تجلیل کردن
تقدیسیلغتنامه دهخداتقدیسی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تقدیس . پاک و منزه . پاکیزه و مطهر : جبرئیل آمد روح همه تقدیسی کردم آبستن چون مریم بر عیسی . منوچهری .رجوع به تقدیس شود.
تقدیس کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کردن، تطهیر کردن، (ازگناه) پاک کردن، پاک کردن گرامیداشتن، تجلیل کردن