تقييمدیکشنری عربی به فارسیارزيابي , تعيين قيمت , تقويم , ارزيابي کردن , تعيين قيمت کردن , ديد زدن , تشخيص , تعيين ماليات , وضع ماليات , براورد , تخمين , اظهارنظر
ثکملغتنامه دهخداثکم . [ ث َ ] (ع مص ) ثکم آثار؛ پی گرفتن و پیروی کردن اثر کسی . || ثکم امر؛ لازم گرفتن آن . || ثکم بمکان ؛ مقیم شدن در آن و ملازم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
تَقُمْفرهنگ واژگان قرآنکه بايستد(ترکيب لـِ با فعل مضارع نيز فعل امر مي سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" يا "فـَ" بيايد ، اين لام ساکن مي شود مثل "فَلْتَقُمْ")