تقیلغتنامه دهخداتقی . [ ت َ ] (اِخ ) (میرزا...)علی آبادی . صاحب دیوان انشاء فتحعلی شاه قاجار است . وی متخلص به «صاحب » بود. رجوع به مجمح الفصحاء در ذکر شعرای معاصر مؤلف و سبک شناسی بهار ج 3 ص 334 شود.
تقیلغتنامه دهخداتقی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل که 398 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
تقیلغتنامه دهخداتقی . [ ت َ ] (اِخ ) لقب امام ثانی حسن بن علی المرتضی . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 21 شود.
تقیلغتنامه دهخداتقی . [ ت َ ] (اِخ ) لقب امام محمدبن علی بن موسی الرضا،امام نهم شیعه ٔ اثناعشریه است . رجوع به جواد شود.
تقیلغتنامه دهخداتقی . [ ت َ ] (اِخ ) میرزا... از شعرای دوره ٔصفویه و معاصر شاه سلیمان است و این بیت از اوست :در فضای تنگ دل راحت نمیگیرد قرارگویی آبادانئی نزدیک این ویرانه نیست .(از قاموس الاعلام ترکی ).
اختلال تیکtic disorderواژههای مصوب فرهنگستانهریک از اختلالهایی که ویژگی اصلی آنها پرش یا گرفتگی عضلههای حرکتی یا صوتی یا هر دوی آنها بهطور مکرر در طول روز است
اختلال تیک گذراtransient tic disorderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال تیک که در آن فرد بین 4 هفته تا یک سال روزانه بارها دچار تیکهای منفرد یا چندتایی میشود
اختلال تیک حرکتی یا آوایی مزمنchronic motor or vocal tic disorderواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال تیک که در آن فرد در مدتی افزون بر یک سال دچار تیکهای حرکتی یا صوتی شود درحالیکه دورههای توقف تیک از سه ماه تجاوز نکند
تقیالغتنامه دهخداتقیا. [ ت َ ] (اِخ ) از شعرا و علمای ایران و از اهالی شوشتر است و به هندوستان رفت و مورد توجه اکبرشاه قرار گرفت و در دوره ٔ حکومت جهانگیر شاه بمسند صدارت رسید و بسال 1020 هَ . ق . درگذشت . این بیت از اوست :من بنده ٔ این رسم که در چارسوی ع
تقیئةلغتنامه دهخداتقیئة. [ ت َ ی ِ ءَ ] (ع مص ) به قی آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقیؤ شود.
تقیثلغتنامه دهخداتقیث . [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] (ع مص ) فراهم آوردن . || بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تقیحلغتنامه دهخداتقیح .[ ت َ ق َی ْ ی ُ ] (ع مص ) ریم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ریمناک گردیدن جراحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). التقیح ، در گفتار پزشکان بدو معنی آید یکی آنکه در هر موضع استعمال شود. و آن فراهم آمدن ورم است بخاطر مدت و دیگر آنکه برای بیماریهای ریوی
تقیدلغتنامه دهخداتقید. [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] (ع مص ) خویشتن را بند کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقیید. (اقرب الموارد). بند شدن و به چیزی مقید شدن . (آنندراج ).
تقی آبادلغتنامه دهخداتقی آباد. [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 837 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تقی آبادلغتنامه دهخداتقی آباد. [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فندرسک که در بخش رامیان شهرستان گرگان واقع است و 240 تن سکنه دارد. محصول آنجا غله و توتون و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تقی اصفهانیلغتنامه دهخداتقی اصفهانی . [ ت َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) وی برای کسب کمالات به هندوستان سفر کرد و مدتی در خدمت ابراهیم قطب شاه درآمد و سپس به حج رفت و در این سفر درگذشت . از اوست :لطف با غیر غایتی داردجور با ما نهایتی داردگوش بر حرف مدعی تا چندهر که بینی حکایتی دارد.<p cla
تقی اصفهانیلغتنامه دهخداتقی اصفهانی . [ ت َ ی ِ اِ ف َ ](اِخ ) وی به هندوستان رفت و در خدمت جهانگیر شاه درآمد و مربی شاهزاده پرویز گردید. این بیت از اوست :آن خون دل فشاند و این خون دل بخوردفرق اینقدر بود ز لب زخم تا لبم .(از قاموس الاعلام ترکی ).
تقی شوشتریلغتنامه دهخداتقی شوشتری . [ ت َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از شعرا و علمای ایران است وی به هندوستان مهاجرت کرد و در خدمت اکبرشاه مأمور تهیه ٔ نثری از شاهنامه شد ولی در این کار توفیق نیافت از اوست :گرد ست نی دهد که برویت نظر کنم باری دهان بیاد لبت پرشکر کنم .(از قاموس
حسام الدین ارتقیلغتنامه دهخداحسام الدین ارتقی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ اَ ت َ ] (اِخ ) رجوع به حسام الدین تیمورتاش شود.
چم تقیلغتنامه دهخداچم تقی . [ چ َ ت َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
حاج محمد تقیلغتنامه دهخداحاج محمد تقی . [ م ُ ح َم ْ م َت َ ] (اِ مرکب ) تفنگ حاج محمد تقی . قسمی از تفنگ .
حسین آباد حاجی تقیلغتنامه دهخداحسین آباد حاجی تقی . [ ح ُ س ِ دِ ت َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان دماوند. واقع در چهارهزارگزی شمال باختر گرمسار و یک هزارگزی جنوب ایستگاه گرمسار و راه شوسه . ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل . دارای 464 تن سکن