ترجمه مقاله

تلاشی

talāši

۱. از هم پاشیده شدن؛ پراکنده شدن اجزای چیزی.
۲. اضمحلال؛ نیست‌ونابود شدن.

۱. انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی
۲. ازهمگسیختن، متلاشی شدن

فروپاش

تلاشی

لغت‌نامه دهخدا

تلاشی . [ ت َ ](ع مص ) (از: «ل ش و») نیست و نابود شدن . منحوت است ازلاشی ٔ. (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ). پوسیدن جثه و پراکنده گشتن اجزای وی از هم . (ناظم الاطباء). اضمحلال . ریزیدن از یکدیگر. از هم پاشیدن . از هم فروریختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): الحدیث : سأل الز

متلاشی

لغت‌نامه دهخدا

متلاشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) خراب ومعدوم و در اینصورت مأخوذ است از لاشی و این قسم اشتقاق از مرکبات بسیار آمده و آنچه در مردم متلاشی بمعنی تلاش و تلاش کننده مشهور است محض غلط چرا که تلاش لفظ ترکی است و الفاظ ترکی و فارسی بطور عربی اشتقاق کردن خطاست ، اگر چه بندرت فارسیان کرده

ترجمه مقاله