تلجلجلغتنامه دهخداتلجلج . [ ت َل َ ل ُ ] (ع مص ) دودله شدن و متردد گردیدن و جنبیدن و در دهان گردانیدن سخن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کلمة الحکمة تکون فی صدرالمنافق فتلجلج حتی تخرج الی صاحبها. (اقرب الموارد). || گرفتن چیزی را از کسی . (منتهی الارب ) (آنندرا
تلجلجفرهنگ فارسی عمید۱. سخن را در دهان گردانیدن؛ در گفتن مردد بودن.۲. لقمه را در دهان گرداندن.۳. متردد و دودله شدن.
تلزلزلغتنامه دهخداتلزلز. [ ت َ ل َ ل ُ ] (ع مص ) جنبیدن . (منتهی الارب ). تحرک . و این مقلوب تزلزل است . (از اقرب الموارد).
تلظلظلغتنامه دهخداتلظلظ. [ ت َ ل َ ل ُ ] (ع مص ) جنبیدن مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جنبانیدن مار سر خود را از شدت خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متلجلجلغتنامه دهخدامتلجلج . [ م ُ ت َ ل َ ل ِ ](ع ص ) زبان گرفته . (ناظم الاطباء). || دودله و متردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بی ثبات . (ناظم الاطباء). جنبنده . || گیرنده چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلجلج شود.
غریفةلغتنامه دهخداغریفة. [ غ ُ رَ ف َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). جائی است . عدی بن رقاع گوید : یا من رأی برقاً ارقت لضوئه امسی تلالا فی حوارکه العلی لما تلجلج بالبیاض عماؤه حول الغریفة کاد یثوی او ثوی .(از معجم البلدان )
دودلهلغتنامه دهخدادودله . [ دُ دِ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) متردد و مشکوک و بی ثبات و کسی که در کارها همیشه شک می آورد و هرگز از روی یقین کاری نمی کند. (ناظم الاطباء). کنایه است از متردد. به عکس یکدله . (انجمن آرا). دودل . مردد. مذبذب . مریب . مرتاب . شاک . مضطرب
آشفتهلغتنامه دهخداآشفته . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) خشمگین . بخشم آمده . مقابل آهسته : گهی آرمده و گه آرغده گهی آشفته و گه آهسته . رودکی .میغ چون ترکی آشفته که
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن البهلول بن حسان بن سنان ابوجعفر التنوخی ، انباری الاصل . او بیست سال متولی قضاء مدینةالمنصور بود و یازده شب از ربیعالاَّخر رفته سال 318 هَ . ق . بهشتادوهشت سالگی درگذشت . مولد او انبار بسنه ٔ <span class="
متلجلجلغتنامه دهخدامتلجلج . [ م ُ ت َ ل َ ل ِ ](ع ص ) زبان گرفته . (ناظم الاطباء). || دودله و متردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بی ثبات . (ناظم الاطباء). جنبنده . || گیرنده چیزی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلجلج شود.