تلذذلغتنامه دهخداتلذذ. [ت َ ل َذْ ذُ ] (ع مص ) خوشمزه یافتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) لذت و لذت یافتگی . (ناظم الاطباء).
تلددلغتنامه دهخداتلدد. [ ت َ ل َدْدُ ] (ع مص ) چپاراست برگشته نگریستن . || سرگشته و متحیر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): فتلددت تلدد المضطر. (از اقرب الموارد). || درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): امرت الناس فاذا هم یتلد
تلدیدلغتنامه دهخداتلدید. [ ت َ ] (ع مص ) آشکارا و فاش کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || متفرق و پریشان نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پریشان کردن کسی را. (از اقرب الموارد).
unctionsدیکشنری انگلیسی به فارسیوظایف، تدهین، مرهم گذاری، مرهم، روغن، روغن مالی، چرب زبانی، حظ، تلذذ، نرمی، لینت، پربرکتی
unctionدیکشنری انگلیسی به فارسیانشعاب، تدهین، مرهم گذاری، مرهم، روغن، روغن مالی، چرب زبانی، حظ، تلذذ، نرمی، لینت، پربرکتی
مُتْرَفِينَفرهنگ واژگان قرآنعیاشان - خوش گذرانانِ مغرور و سرمست ( جمع مترف که اسم مفعول از ماده اتراف است ، که به معناي زياده روي در تلذذ از نعمتها است)
متلذذلغتنامه دهخدامتلذذ. [ م ُ ت َ ل َذْ ذِ ] (ع ص ) آن که خوشمزه یابد چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خوشمزه و لذیذ و خوش گوار و با لذت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلذذ شود.- متلذذ شدن ؛ لذت یافتن و خوشی بردن . (ناظم الاطباء).