تلوینلغتنامه دهخداتلوین . [ ت َل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا خیابان است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تلوینلغتنامه دهخداتلوین . [ ت َل ْ ] (ع مص ) رنگ دار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). رنگ دار کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). گوناگون کردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : از حسن تلوین و تزیین بجایی رسانیدند که هرکس که می دید انگشت تعجب در دن
تلوینفرهنگ فارسی عمید۱. رنگبهرنگ کردن.۲. گوناگون ساختن.۳. غذاهای گوناگون حاضر کردن.۴. اسلوب کلام را تغییر دادن و کلام متنوع آوردن.
تلوینفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - رنگ به رنگ کردن . 2 - اسلوب سخن را تغییر دادن و متنوع ساختن . 3 - غذاهای گوناگون حاضر کردن .
چکشی باپاشنهmartelé au talon (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمانهکشی که در آن نوازنده صداها را با یک خیز قوی و کوتاه، بدون برداشتن کمانه از روی سیم و با استفاده از قسمت نزدیک به محل گرفتنِ کمانه، در انتهای صداها اجرا میکند
تلونلغتنامه دهخداتلون . [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع مص ) برنگ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنگ به رنگ شدن . (دهار) (مجمل اللغة). رنگ گرفتن . (زوزنی ). گوناگون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رنگ گرفتن و رنگی غیر از رنگ خود گرفتن . (از اقرب الموارد). رنگارنگ شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || مخت
تلونلغتنامه دهخداتلون . [ ت ُ ] (ع اِ) حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حاجت ودرنگی و دیری . (ناظم الاطباء). رجوع به تلونة شود.
تمططلغتنامه دهخداتمطط. [ ت َ م َطْ طُ ] (ع مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمدد. (زوزنی ). تمدد و تلزج . یقال له : دبس یتمطط، ای یتمدد لخثورته . (اقرب الموارد). || برکشیده گردیدن ابرو و رخسار. || سخن رنگارنگ آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ک
نردینلغتنامه دهخدانردین . [ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش میامی شهرستان شاهرود است . این دهستان در سمت شمالی بخش میامی ، در نقاط مرتفع سلسله جبال البرز واقع است و ناحیتی سردسیر و ییلاقی است . آبش از چشمه سار، محصولات عمده اش غلات و بنشن و لبنیات و میوه های جنگلی است . این دهستان جمعاً <spa