تمهید کردنلغتنامه دهخداتمهید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . هموار و آراسته کردن . ترتیب و انتظام دادن .- تمهید عذرکردن ؛ عذر نهادن . عذر گسترانیدن . عذر آوردن .آراستن بهانه و پوزش : و عذر بسیار تمهید کن تا بعد از آن مرا چه فراز آید.
تمحیطلغتنامه دهخداتمحیط. [ ت َ ] (ع مص ) هموار کردن به انگشتان زه کمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمعطلغتنامه دهخداتمعط. [ ت َ م َع ْع ُ ] (ع مص ) برافتادن موی از بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریختن موی گرگ . (از اقرب الموارد). || پراکنده و متفرق شدن پشمهای شتر. (از اقرب الموارد). یقال : تمعطت اوباره ؛ ای تطایرت . (منتهی الارب ).
تمعیضلغتنامه دهخداتمعیض . [ ت َ ] (ع مص )خشمناک گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دشوار ساختن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تمهیدلغتنامه دهخداتمهید. [ ت َ ] (ع مص ) نیک گسترانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). گستردن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هموار و نیکو کردن کار را. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). راست کردن <span
تمهیدلغتنامه دهخداتمهید. [ ت َ ] (ع مص ) نیک گسترانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). گستردن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هموار و نیکو کردن کار را. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). راست کردن <span
تمهیدفرهنگ فارسی عمید۱. آماده کردن.۲. مقدمه چیدن.۳. [قدیمی] آسان ساختن.۴. [قدیمی] گسترانیدن.۵. [قدیمی] هموار کردن.
تمهیدلغتنامه دهخداتمهید. [ ت َ ] (ع مص ) نیک گسترانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). گستردن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هموار و نیکو کردن کار را. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). راست کردن <span
تمهیدفرهنگ فارسی عمید۱. آماده کردن.۲. مقدمه چیدن.۳. [قدیمی] آسان ساختن.۴. [قدیمی] گسترانیدن.۵. [قدیمی] هموار کردن.